خلاصه کتاب گاو بنفش
خلاصه کتاب گاو بنفش

در این یادداشت اول به معرفی اجمالی کتاب می‌پردازیم تا به اهمیت آن پی ببریم و سپس خلاصه دقیق و کاملی از کتاب را باهم می‌خوانیم. اگر این متن را با دقت بخوانید، حدود بیست دقیقه از وقت شما را خواهد گرفت، اما مسائل خوبی را برایتان بازگو می‌کند که از خواندنش هیچ وقت پیشیمان ‌نمی‌شوید.



در این کتاب می‌آموزیم: چرا استثنایی نبودن، معادل مرگ یک شرکت است.
روزانه، با محصولات تکراری و خسته کننده بسیاری روبرو می شوید. محصولاتی که ست گودین نویسنده و فعال مطرح دنیای بازاریابی و برند سازی، از آن ها به عنوان گاوهای سیاه و سفید و بعضا قهوه ای یاد می کند. اما تصور کنید گاوی بنفش رنگ ببینید. قطعا تا مدت ها این گاو خاص در ذهنتان خواهد ماند. گودین در مورد کتاب گاو بنفش که بیش از 23 بار تجدید چاپ شده و جزو پرفروش ترین کتاب ها در وال استریت ژورنال است می گوید: ھدف من در کتاب گاو بنفش آشکارسازی اين مسئله است که افزايش میل به انجام کارھای شگفت انگيز، باعث ايمني هرچه بيشتر می شود نه افزایش خطر. در این کتاب اصول و روش های متمایزسازی محصول را خواهید آموخت، گامی بسیار مهم که سبب برجسته شدن شما نسبت به رقبایتان شده و شما را در مسیر موفقیت قرار می دهد. ست گودین قبل از شغل نویسندگی معاون بازاریابی شرکت یاهو بوده است. 18 کتاب او تاکنون جزو پرفروش ترین کتب جهان بوده و در یک جمله می‌توان گفت این کتاب می‌تواند به شما برای رسیدن به اهداف بازاریابی‎تان کمک کند.
 
این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
 
1- کسانی که نمی خواهند در بازار هدف خود، نامرئی باشند.
 
2- افرادی که می خواهند از روش های سنتی بازاریابی فاصله گرفته، مفاهیمی نوین به کار گیرند.
 
3-کار آفرینان، متخصصین بازاریابی و مدیران کسب و کارهای نوپا یا قدیمی که تمایل به ارائه محصولی جالب توجه، دارند.

 

مقدمه:


ست گادین در مورد گاو بنفش اینگونه توضیح می دهد :” وقتی چند سال قبل به همراه خانواده ام در فرانسه مشغول رانندگی بودم، مجذوب صدها گاوی شدم که در مرتع زیبایی در کنار جاده می چریدند. از شیشه ی اتومبیل، به این منظره چشم دوخته ایم و از این که چه قدر همه چیز می تواند زیبا باشد، شگفت زده بودیم.
پس از بیست دقیقه، توجه مان را کم کم از آن ها برگرداندیم. گاو های جدید به طور کامل شبیه به گاوهای قبلی بودند و چیزی که تا پیش از این سرگرم کننده بود، حال دیگر عادی شده بود. بدتر از عادی، کسالت آور شده بود.
گاو ها پس از مدتی که می آن ها را می بینید، خسته کننده می شوند، خسته کننده می شوند. ممکن است گاو های بسیار خوب و جذابی باشند، گاو هایی خوش اخلاق و یا زیر تابش نورافکن های رنگارنگ، اما باز کسالت آورند. ولی یک گاو بنفش می تواند جالب باشد.”
او معتقد است در دنیای بازاریابی هم باید بتوانیم گاو بنفش داشته باشیم تا بتوانیم توجه مشتریان را به خودمان و محصولمان جلب کنیم چرا که گاو بنفش موضوعی متفاوت و خاص است!
 
در این مثال، برای تمام شرکت ها درسی وجود دارد:اگر محصول شما مشابه آن گاو های سیاه و سفید و یا قهوه ای باشد،نمی توانید انتظار دیده شدن آن را توسط مشتری داشته باشید.به جای این کار، لازم است موردی استثنایی خلق کنید: یک گاو بنفش!!!
 
 
 
در این کتاب به پرسش های زیر پاسخ داده خواهد شد:
 
 
چرا مشتریان شما بهترین بازاریابانتان هستند؟
 
چرا برج کج پیزا ۱۰۰ برابر بیشتر از پانتئون توریست جذب می کند؟
 
چرا مسخره شدن می تواند مفید باشد؟
 

 

بخش اول: تبلیغات محیط اطراف ما را اشغال کرده است؛ به همین خاطر تأثیر خود را از دست داده است.


ممکن است به این موضوع توجه کرده باشید که امروزه تغییرات قابل توجهی در مکانیسم های بازاریابی در حال وقوع است. در گذشته، اگر تلویزیون را روشن می کردید و یا روزنامه ای می خواندید، تنها چند محصول انگشت شمار را در تبلیغات می‌دیدید. این محدودیت سبب می شد آن محصولات ارزشمند و قابل اعتماد به نظر بیایند. ولی امروزه محصولاتی بی شمار با شیوه های متعدد در حال تبلیغ شدن هستند، درنتیجه مشتریان در تبلیغات غرق شده اند.
 
 
نویسنده ی این کتاب با استفاده از مثالی این مسئله را نشان می دهد: هنگامی که در هتلی زیبا اقامت داشت از افرادی که اطرافش در حال مطالعه ی روزنامه ای بودند خواست دو شرکت که در آن روزنامه تبلیغ تمام صفحه داشتند نام ببرند. هیچ کس حتی نتوانست دو شرکت مثال بزند.
این بی توجهی به این دلیل است که مشتریان تا وقتی تبلیغی مربوط به نیا زهایشان نباشد، به آن دقت نمی کنند. شما تا زمانی که نخواهید خودروی جدیدی بخرید به تبلیغات خودرو ها توجهی نمی کنید.
 
فرض کنید شرکت شما یک آگهی بازرگانی در تلویزیون پخش می کند. افراد بسیار زیادی آن را می بینند، اما درصد کمی از آن ها به محصول شما نیاز دارند. از این گروه نیز درصد اندکی به آگهی شما توجه خواهند کرد. در پایان نیز تنها گروه کوچکی از همین گروه ترغیب می شوند محصول شما را بخرند.
 
در نظر بگیرید که شما قرص مُسکن جدیدی را تولید کرده و می خواهید آن را تبلیغ کنید. مشکل این جاست که تعداد فراوانی از برند ها داروی مُسکن دارند. درنتیجه شما باید این سه مانع را از سر راه بردارید:
 
1. باید مشتریانی پیدا کنید که نیاز به مُسکن دارند.
 
2. از این گروه، باید مشتریانی را بیابید که از گزینه های موجود در بازار راضی نیستند.
 
3. باید افرادی را پیدا کنید که واقعاً به شما گوش داده و محصول تان را بخرند.
 

 

بخش دوم: کالا یا خدمات شما برای متمایز بودن در دنیای مدرن باید خارق العاده باشد.


 
همان طور که در بخش قبل خواندیم، بازار تبلیغات پویا و دائماً در حال تغییر است.
 
با نگاهی به تاریخ تبلیغات، می توانیم سه دوره را از هم تمیز دهیم:
 

1- پیش از تبلیغات

2- در زمان تبلیغات

3- بعد از تبلیغات

 
حال به بررسی دقیق تر هرکدام از این دوره ها می پردازیم:
 

پیش از تبلیغات


این قدیمی ترین شکل تبلیغات است؛ یعنی زمانی که مشتریان تجربیات خودشان را بر اساس استفاده از محصول و یا خدماتی که دریافت کرده بودند؛ در اختیار بقیه گذاشته و راجع به آن صحبت می کردند. اصطلاحاً به آن تبلیغات، کلامی
یا دهان به دهان می گویند.
برای مثال مردم با یک دیگر راجع به بهترین سبزی فروش میدان تره بار حرف می زدند و این کار باعث می شد تا مشتریان بیش تری به سراغ آن فروشنده بروند.

 

در زمان از تبلیغات


در این دوره، تبلیغات تاثیری جادویی داشتند؛ هر چه بیشتر تبلیغ می کردید، فروشتان افزایش پیدا می کرد. شرکت ها می توانستند با استفاده از پخش آگهی های بازرگانی، فروش و سودشان را افزایش دهند، مبلغ بیشتری بر روی تبلیغات سرمایه گذاری کرده و این چرخه ی مطلوب را تکرار کنند.
 
 

بعد از تبلیغات


این دوره‌ای است که اکنون در آن زندگی می‌کنیم. در این دوره ما دوباره به شیوه‌ی تبلیغ دهانی و کلامی برگشته‌ایم. امروزه شبکه‌های اجتماعی مثل توئیتر (Twitter) و فیسبوک (Facebook) باعث می‌شوند این نوع تبلیغات کلامی به‌سرعت انتشار داده شوند.

 

در این دوره ی جدید، به قدری انتخاب های متنوع برای کالاها در اختیار مشتریان قرار دارد که فقط ارضای نیا زهای مشتریان کافی نیست؛ برای موردتوجه قرار گرفتن باید خارق العاده باشید.

 

 

به این شیوه، "بازاریابی تمایز" می‌گوییم.

یک مدل موفق از تبلیغات به روش گاو بنفش مدل فولکس واگن بیتل است. مدل اصلی بیتل به مدت بیش از 15 سال محبوب و سودآور بود چرا که در دوره تبلیغات، با انجام تبلیغات گسترده توانسته بودند به فروش خوبی برای این مدل دست یابند. در زیر یک نمونه از تبلیغات قدیمی این مدل را می بینید:

 
عرضه ی مدل جدیدی از این خودرو یک چالش محسوب می شد. اما بیتل جدید به موفقیتی عظیم تبدیل شد؛ چرا که شکل متمایز و رنگ بندی این ماشین باعث می شد از ماشین های دیگر خیابان متمایز باشد.
هم چنین نقدها و نظرات مثبت در مورد آن به سرعت پخش شده و شهرت آن را گسترش دادند.بنابراین نسل جدید در دوره ی پس از تبلیغات، بدون استفاده از تبلیغات سنتی و با ایجاد تمایز، توانست به فروش خوبی دست پیدا کند. تصویری از مدل جدید بیتل با رنگ های جذاب و چشم نواز آن در بالا آمده است.
 

بخش سوم: امروزه ریسک پذیری در مقایسه با اجتناب از ریسک، استراتژی مطمئن تری است.


 

امروزه شما با محصولات و خدمات خارق العاده زیادی مواجه هستید و می دانید که برای دست یابی به آن ها راه های بالقوه ی فراوانی هم وجود دارد. با این حال اغلب شرکت ها از ایده های دست یابی به مسائل خارق العاده دوری می کنند، زیرا از امتحان کردن امور جدید واهمه دارند.
 
 
برای موفق شدن باید بر این ترس غلبه کنید، چون در بازار مدرن جایی برای محصولات معمولی و کسالت آور وجود ندارد.
 
در چنین بازار شلوغی به چشم نیامدن معادل وجود نداشتن است.

 

اتوموبیل بیوک را در نظر بگیرید. بیوک همیشه ماشین کسالت آوری بوده و سازنده اش در طراحی های آن هیچ گاه ریسکی متحمل نمی شود؛ درنتیجه هیچ گاه فروش خوبی هم نداشته است.

برای درک اهمیت متمایز بودن در هر زمینه ای "اندرو ویل" مثال مناسبی است.او دانشجوی دانکده پزشکی هاروارد بود؛ جایی که اغلب دانشجویان سودای تبدیل شدن به بهترین پزشک را در سر داشتند؛ اما "ویل" راهی متفاوت با اطرافیانش انتخاب کرد. او با ترکیب پزشکی مرسوم و پزشکی جایگزین (حوزه ای که شامل روش های درمانی اثبات نشده و شبه علم بوده و اغلب به رسمیت شناخته نمی شود مثل طب سنتی ایران) نظام پزشکی را به چالش کشید. انتخاب جسورانه ی او جواب داد. او تاکنون به صد ها هزار نفر از مردم چه از طریق درمان مستقیم و چه از طریق سخنرانی ها و یا متونی که نوشته؛ کمک کرده است.

 

 

علت این امر این است که رهبران بازار، موفقیت خود را اغلب با ریسک کردن و خلق چیزهای خارق العاده به دست می آورند. اگر شما صرفاً این کار را تقلید کنید، خارق العاده و متفاوت نخواهید بود. (البته در مرحله یادگیری تقلید می‌تواند مفید باشد اما بعد از طی این مرحله اگر می‌خواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از تقلید کردن بپرهیزیم.)
 
شرکت هایی که طبق این استراتژی عمل می کنند در درازمدت شکست می خورند. چراکه بازا رشان دیر یا زود دست خوش تغییرات می شود. این همان جایی است که آن ها به دام می افتند، چرا که تجربه ای در زمینه ی آزمودن امور نوین ندارند.
صنعت موسیقی را در نظر بگیرید. برای مدتی طولانی، کمپانی های فروش موسیقی فقط از یکدیگر تقلید می کردند. آن ها محصولات تقریباً یکسان تولید می کردند و از بسته بندی و طراحی های هنری مشابه استفاده می کردند؛ اما زمانی که چشم انداز فناوری دست خوش تغییر شد و فروشگاه های آنلاین موسیقی راه افتادند، شرکت های سنتی فروش موسیقی به مرور حذف شدند؛ چرا که هیچ تجربه ای در زمینه ی برخورد با تغییرات نداشتند.

 

بخش چهارم: بر مشتریانی تمرکز کنید که حاضر به امتحان کردن چیزهای جدید باشند و با دیگران در مورد محصول شما حرف بزنند.


 

اکنون می دانید که به محصولی که "جلب توجه می‌کند" نیاز دارید؛ اما زمانی که چنین محصولی دارید، چطور می خواهید آن را به دنیا عرضه کنید؟

 

برای یافتن شیوه ی مناسب، باید بدانید که پنج دسته از افراد وجود دارند که احتمالاً از محصول استفاده خواهند کرد.

 

 

 

۱- نوآوران: افرادی که مشتاق تجربه ی امور جدید بوده و در صف اول مسائل قرار دارند.

 

۲- پذیرندگان اولیه: این دسته به محصولات جدید علاقه دارند، چرا که می خواهند از مزیت های احتمالی آن ها بهره مند شوند.

 

۳ و ۴ - ابتدا و انتهای بازه ی اکثریت: این افراد عمل گرا بوده و محصولات شناخته شده و کاربردی را استفاده می کنند، چون دیگران هم از همین محصول استفاده می کنند. این افراد بدنه ی اصلی مشتریان را تشکیل می دهند.

 

۵- بازماندگان: افرادی که تمایلی به امتحان امور جدید نداشته و تنها زمانی تن به تغییر می دهند که واقعاً مجبور باشند.

 

منطق بازاریابی سنتی به ما می گوید دسته ی سه و چهار باید اولویت بازاریابی باشند چون اکثریت بازار را تشکیل می دهند؛ اما این روش اشتباه است، چون این افراد پیش از این که این محصولات به شکلی گسترده توسط دیگران مورد استفاده قرار گیرند، به سراغ آن ها نمی روند.
در واقع شما باید پذیرندگان اولیه را هدف قرار دهید چون احتمال کشف کردن محصولات جدید توسط آن ها بالاتر بوده و همچنین آن ها در مورد محصول شما با اطرافیان خود صحبت کرده و سطح آگاهی عمومی در مورد آن را بالا می برند. برای نمونه دوربین های عکاسی دیجیتال را در نظر بگیرید. آن ها راحت تر و ارزان تر از دوربین های آنالوگ هستند. به نظر شما بازاریابی این نوع دوربین ها باید چگونه باشد؟
 
 
ابتدا باید روی عکاسان حرفه‌ای و علاقه‌مندان به تکنولوژی متمرکز شوید. چون آن‌ها جامعه‌ی پذیرندگان اولیه را می‌سازند. درنتیجه آن‌ها از مزایای محصول شما لذت برده و دیگران را هم به استفاده از محصول‌تان ترغیب خواهند کرد. آن‌ها می‌توانند برای شما مشتریانی از دسته‌های دیگر را به ارمغان بیاورند.
 
برای فهم اینکه چطور می توانید افراد را وادار به تبلیغات کلامی برای محصول تان کنید، از خودتان سؤالاتی نظیر این بپرسید:  آیا محصول ما را می توان به راحتی به دیگران توصیه کرد؟ و آیا  گروه هدف تان افرادی هستند که راجع به محصولات محبوب  و خود با دیگران صحبت کنند؟
 

بخش پنجم: بازاریابی یعنی خلق محصول، نه فروش یک محصول بعد از ساخته شدن آن!!!


بازاریابی چه مفهومی دارد؟

در مفهوم سنتی، بازاریابی به معنای اعلام ارزش های محصول تولیدشده، به مشتری است؛ اما این تعریف فقط به معنای تبلیغات است، نه بیشتر. بازاریابی امور بیشتر و پیچیده تری را نیز در برمی گیرد.
درواقع بازاریابی درباره ی خلق محصول است. برای خلق یک محصول موفق، در تمامی مراحل ساخت آن (طراحی محصول، تولید، قیمت گذاری و فروش) جنبه های بازاریابی در نظر گرفته می شوند. به این معنا که چطور می توان محصولی ارائه کرد که افراد راجع به آن حرف بزنند.

به عنوان مثال مدیرعامل خطوط هواپیمایی "جت بلو" از سرپرست واحد بازاریابی کمپانی خواست از ابتدا در طراحی محصول و آموزش کارکنان حضور داشته باشد.

علاوه بر این بازاریابی به معنای یافتن مزیت رقابتی است؛ نقطه ی قوتی که شما را از رقبایتان متمایز کند.
 
برای پیدا کردن این مزیت باید به امور مختلفی بپردازید؛ از جمله مقایسه ی دقیق محصول خودتان و رقبا در زمینه ی قیمت گذاری و ارائه. محصول شما قلب فعالیت های بازاریابی شماست، پس باید شعاری ساده و راحت داشته باشید که پیغام محصول‌تان را به وضوح منتقل کند.

 

برای مثال برج کج پیزا را در نظر بگیرید. این برج یک جاذبه ی توریستی با شهرت جهانی است؛ چون پیام اصلی آن بسیار ساده و راحت منتقل می شود: "برجی که کج است." این جمله ی ساده، به نوعی شعار این برج است. در حالی که معبد پارنتئون در رُم با وجود زیبایی و اهمیت تاریخی بیشتر، تنها یک صدم برج پیزا توریست جذب می کند؛ چون شعاری جذاب و متمایز ندارد.

 

مثال دیگر جعبه های معروف تیفانی: این جعبه های آبی رنگ مثال خوبی از یک شعار است که به صورت غیر کلامی مفهوم را می‌رساند. این جعبه ها پیغامی از ظرافت و کیفیت منتقل کرده و هر بار کسی از محصولات این شرکت به دیگری هدیه دهد، به نشر این پیام کمک می کند.

 

 

 

 

بخش ششم: برای بازاریابی دنبال افرادی بگردید که محصول شما مشکلات شان را برطرف کند.


 

تردیدی نیست که امروزه اکثر تبلیغات بی اثر است.
افرادی که آن ها را می بینند یا علاقه ای به آن محصول ندارند و یا جزو دسته ی پیش گامان اولیه نیستند که پذیرای محصولات جدید بوده و راجع به آن ها حرف بزنند. پس چه چیزی باعث تمایز آن دسته از تبلیغات است که مفید واقع شده و بر مشتری تأثیر می گذارند؟ و چطور می توانید بفهمید آیا تبلیغات شما جواب می دهند؟

 

پاسخ این سؤالات در هدف گذاری مؤثر تبلیغات نهفته است.درگذشته بازاریابان می توانستند مخاطبین مدنظر خود را انتخاب کنند، اما امروزه فراوانی بی سابقه ی تبلیغات به معنای خروج این مسئله از دست بازاریاب ها است. اکنون مشتریان هستند که انتخاب می کنند در معرض چه تبلیغی قرار بگیرند.

 

درنتیجه تبلیغات باید گروهی را هدف بگیرند که برای مشکل شان به دنبال راه حل می گردند: راه حلی که شما باید به آن ها ارائه کنید. تبلیغات گوگل به خوبی در این شیوه جواب می دهند. چون افراد در جست و جو گر گوگل به دنبال پاسخی برای سؤال یا حل مشکل شان می گردند و تبلیغات گوگل به شکلی گزینشی برای همان چیزی که آن ها می خواهند راه حل پیشنهاد می دهد.
 

 

مثلا برند "لباس زارا" به دقت میزان مقبولیت و محبوبیت محصولاتش در فروشگاه ها و محیط بیرون را زیر نظر داشته و هر سه هفته یک بار، مجموعه ی لباس هایش را مطابق نتایج به دست آمده تنظیم می کند.

به خاطر داشته باشید، فقط آنچه را که قابل اندازه گیری است می توان بهبود داد. پس علاوه بر فکر کردن راجع به اثرگذاری یک عمل، باید هزینه های اندازه گیری آن را هم در نظر بگیرید.
 
 

 

بخش هفتم: بسیاری از کمپانی ها از انتقاد، تمسخر و ایجاد تغییرات برای متمایز بودن با دیگران می‌ترسند.


 

شرکت های زیادی متمایز شدن را امری دشوار می دانند و از آن واهمه دارند. در ادامه به بررسی برخی از این ترس ها می پردازیم:
 
۱- آن ها از انتقاد می ترسند.
 

 

نیسان جوک مثال خوبی است که به خاطر ظاهر متفاوتش به چشم آمد و دیده شد. چه آن را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، حتما برایتان جلب نظر کرده است.(نیسان چون در ایاران شناخته شده تر است جایگزین ماشین کادیلاک سی تی اس شد. در کتاب از کادیلاک نام برده شده که به خاطر ظاهر زشتش بسیار مورد انتقاد قرار گرفت اما فروش خوبی داشته است)

 

تعداد زیادی از این محصول به فروش رفت و افرادی که آن را خریدند عاشقش بودند. پدید آوردن امری قابل توجه، ناگزیر از انتقاداست. اما نقد شدن، به معنای شکست نیست. اگر نقدی در مورد محصول تان وجود نداشته باشد، باید نگران باشید. چون به این معناست که شما قدم در راهی امن و کسالت آور گذاشته اید و عاقبت این مسیر شکست است.
 
 
۲- آنها تصور می‌کنند اگر جسورانه اقدام کنند توهین‌آمیز و یا مضحک جلوه خواهند کرد.
 
 
  متفاوت بودن ممکن است باعث شود گروهی شما را مسخره کنند؛ اما حتی اگر فردی محصول تان را مسخره کند، همین تمسخر می تواند معروف شده و به نوعی تبلیغات کلامی محصول شما را گسترش دهد.
 
 
البته توهین آمیز یا مضحک بودن اموری نیستند که آگاهانه به سراغشان بروید، چون در موارد معدودی موفق می شوند و حتیرممکن است رسوایی به بار بیاورند. این امر که به معنی خلق یک تصویر منفی از محصول شماست به هیچ عنوان ایده آل و مطلوب نیست.
 
۳- بزرگ ترین نگرانی و ترس اغلب شرکت های بزرگ در مورد خلق گاو بنفش این است که آن ها را ملزم به ایجاد تغییرات اساسی در زیرساخت هایشان (مثلاً کارخانه هایشان) کند.
 
 
چون وقتی دریافتید که چه چیزی محصول شما را متمایز خواهد کرد برای دست یابی به آن باید هر کاری که لازم است انجام دهید و این به معنای اعمال تغییرات بزرگ است.
 
مثال واضحی برای غلبه بر این ترس "برد اندرسون" بود. مدیرعامل فروشگاه های محصولات الکترونیکی "بِست بای -بهترین خرید-" برای ایجاد تمایز میان شرکتش با دیگر رقبا، اندرسون به کل شیوه ی کاری کمپانی را تغییر داد. او به فروش محصولات موردعلاقه ی مشتریان پرداخت، نه آنچه شرکت علاقه به فروشش داشت. این تغییر الگو، تغییرات بزرگی را در زیربنای این شرکت ایجاد کرد.
 
 

سخن پایانی


 
در بازار پرازدحام امروز، دیگر جایی برای محصولات و خدمات معمولی وجود ندارد. شما باید جالب توجه باشید وگرنه شکست خواهید خورد. برای جالب توجه شدن، باید ریسک کنید و نگران نقد شدن هم نباشید. سپس زمانی که خدمات و یا محصولات متمایز خود را با موفقیت سر زبان ها انداختید، باید هدف تان را بر روی آن دسته از افراد متمرکز کنید که علاقه مند به امتحان کردن امور جدید هستند و تجربیات شان را با دیگران شریک می شوند.
 
پیشنهاد های کاربردی:
 
  • اگر شرکت شما از پیشروان صنعت عقب افتاده، از تقلید کورکورانه ی اعمال آن ها بپرهیزید.
 
  • لیستی از کارهایی تهیه کنید که می تواند فاصله ی بین شما و پیشروان را کاهش دهد؛ اما باید تنها کارهایی را بنویسید که می‌توانید به شیوه متفاوتی از پیشروان انجام دهید.
 
  • اگر طراح محصول هستید، حتماً یک دوره ی بازاریابی بگذرانید. اگر بازاریاب هستید، با روند طراحی محصول آشنا شوید.
 
  • در هر دو مورد، شخصاً به محل کارخانه بروید تا ببینید که محصول چطور ساخته می شود.
 
  • مهم ترین نکته: ایجاد گاو بنفش نیازمند این است که از همان ابتدا با در نظر گرفتن جنبه های بازاریابی، محصول را خلق کنید.

 

 

در آخر امید واریم از خواندن این کتاب لذت کافی را برده باشید. شما میتوانید برای دیدن لیست خلاصه کتاب های سایت و مطالعه آنها از طریق لینک زیر اقدام کنید:

لیست کامل همه خلاصه کتاب های موجود در سایت