در زیر در چهارچوب تست هوش هیجانی بار- آن، به توضیح این مهارت میپردازیم.
روابط میان فردی
تعریف علمی
در تعریف روابط بین فردی (Interpersonal Relation Ship) آمده است؛ توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود. روابط میان فردی، شایستگی است که ما بر اساس توانایی خود به منظور آغاز و تداوم بخشیدن به دوستی های بلند مدت، آن را هویدا می سازیم.
مهارت ما در روابط میان فردی، عامل تعیین کننده ای است که معلوم می گرداند آیا سایر افرادی که در زندگی ما وجود دارند، مشتاق هستند که باز هم ما را ببینند یا این که از ملاقات با ما واهمه دارند. در خلال همین روابط است که نیازها، خواست ها و انتظارات ما مورد تحلیل و پیش بینی قرار می گیرند، شناخته می شوند، بها داده می شوند و مورد احترام قرار می گیرند و یا حتی براساس این روابط، ممکن است مقولات فوق خنثی شده و یا نادیده گرفته شوند. کیفیت روابط میان فردی ما باعث می شود جو هیجانی و اجتماعی در خانواده، محیط زندگی، و محل کار ما استقرار یابند. وقتی روابط ما خوب عمل کنند، زمینه ای مشترک را مهیا می سازند تا ما بتوانیم از تجربه های شخصی خود در طول مشارکت با دیگران لذت ببریم.
استین و بوک شایستگی روابط بین فردی را اینگونه توصیف کرده اند : "توانایی استقرار و حفظ روابط رضایتبخش دو جانبه ای که به واسطه صمیمیت و رد و بدل عواطف مشخص می شوند". (هوش هیجانی و رهبری سازمانی – مارسیا هاگس و دیگران – علی محمد گودرزی – مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی).
همینطور که جمعیت جهان رو به فزونی می نهد، بیشتر منابع باید به اشتراک گذاشته شوند، بنابراین توانایی دوست یابی و حفظ آن نیز برای رشد توانایی اجتماعی افراد و سازمان ها، امری ضروری تلقی می شود و شاید بتوان گفت که حتی برای زنده ماندن ما مهم است.
در مدیریت نیروی انسانی بهتر است بدانیم که :
افراد برای برقراری یک رابطه صحیح و دو جانبه، باید سایر افراد را به خوبی درک کنند تا قادر شوند اولویت های طرف مقابل را کشف کرده و آنها را تا حدی راضی نگه دارند. همچنین باید بدانیم چه زمانی مناسب ترین وقت برای برقراری ارتباطات مؤثر می باشد. دیگران همواره تصمیم گیرنده نهایی هستند که مشخص می کنند آیا تلاش های ما موفقیت آمیز بوده است یا خیر! افزایش شایستگی در روابط بین فردی موجب می شود بسیاری از هزینه ها در سازمان کاهش یابد، مهارت تحمل فشار روانی افزایش یافته و میزان شادکامی در سازمان بالاتر می رود. تعارضات و تضادها در سازمان روان تر و آسان تر مدیریت می شوند و در وقت و زمان مدیران صرفه جویی می شود.
توجه به میزان شایستگی روابط بین فردی در کارکنان برای مدیران سازمان ها و کارشناسان منابع انسانی و کارگزینی می تواند اهمیت فوق العاده داشته باشد بویژه در مشاغلی دارای سطح ارتباطات و تعاملات زیاد و یا نیازمند سطح هماهنگی زیادی است این امر ضروری تلقی می شود. مدیران و صاحبان کسب و کار به سادگی و با ابزارهای روانشناسی می توانند میزان و درجه شایستگی روابط بین فردی را با دقت زیاد در افراد اندازه گیری نمایند تا اثربخشی انتخاب و انتصاب آنها تا میزان بالایی افزایش یابد.
تأثیر روابط بین فردی در مدیریت سازمان
هنر ارتباط با مردم به مقدار زياد، مهارت کنترل و اداره احساسهاي ديگران است. اين مهارت نوعی توانايی است که محبوبيت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقويت می کند. رهبران دارای سطوح بالای تواناييهای هيجانی می باشند. اغلب با روحيه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعی به حوزه وسيعی از آشناييها و همچنين مهارتها برای ايجاد رابطه تمايل دارند. اين افراد در مديريت گروهها ماهر هستند. مهارتهای اجتماعی می تواند به عنوان کليد قابليتهای رهبری در اکثر سازمانها در نظر گرفته شود، زيرا وظيفه رهبر انجام کار از طريق ديگر افراد است. در اين راستا رهبران به مديريت موثر روابط نياز دارند ومهارتهای اجتماعی آن را ممکن می سازد. مدیران در صورت عدم استفاده صحیح از مهارتهای ارتباطی در زمان هرج و مرج یا بحران با موانع گسترده ای برای انجام اقدامات مورد نیاز مواجه می شوند . بدون برقراری ارتباط صحیح ، مدیران سعی می کنند از گفتگوهای دو جانبه در مورد موضوعات مهم پرهیز کرده و غالبا سعی می کنند صرفا اخبار و اطلاعات خوب را به کارکنان رسانده و اخبار بد و ناخوشایند را از کارکنان مخفی نگه دارند که این امر بر فضای اعتماد حاکم بر سازمان لطمه وارد می سازد . این مدیران برای حل مسائل پیچیده با مشکلات زیادی روبرو می شوند به علاوه چون این رفتار مدیران و روسا به کار گروهی و مشارکت جویی کارکنان لطمه وارد می سازد از نظر کارکنان افرادی بی توجه ، غیر قابل دسترس و پر مشغله شناخته می شوند .
بنابراین مدیران اثربخش با هوش عاطفى بالاى خود در ارتباطات بسیار موفق تر از دیگر مدیران عمل مى کنند و این امر را به خوبی به اثبات مى رسانند که مدیرى که هوش بالایى دارد، نمى تواند تنها با اتکا عقلی(IQ) بر هوش عقلی خوب خود رهبرى کند؛ بلکه مدیرى اثربخش است که شنونده و سخنگوى خوبی باشد، رابطه پایدار و مثبت با دیگران برقرار کند و احساسات خود و دیگران را به خوبى درک کند. بنابراین، مى توان این مهم را این چنین بیان کرد که مدیران اثربخش قابلیت عاطفى بالایى دارند و درتصمیم گیری بر عناصر عاطفی تاکید می کند. آنها به خوبى مى دانند زمانى رهبرى اثربخش است، که به کارکنان خود به عنوان یک انسان توجه کنند و همواره با برقراری رابطه اثربخش و سازنده، در صدد رشد و پرورش کارکنان خود برآیند. پیام این مقاله آن است که مدیران و رهبران اثربخش و موفق به قابلیتهاى عاطفى توجه فراوان دارند و در ارتباطات خود به خوبى مى توانند عواطف واحساسات دیگران را درک کنند و متناسب با آن عکس العمل نشان دهند و در یک کلام از هوش عاطفى بالایى برخوردارند .
(رابرت کلی و ژانت کاپلان) برای شناخت عامل متمایزکننده افراد مولد وکسانی که فقط درسطح متوسط کار میکنند، از مدیران و کارکنان خواستند از۱۰ تا ۱۵درصد مهندسانی را که مانند ستاره در محیط کار برجسته بودند معرفی کنند. پس از انجام مصاحبههای دقیق و مفصل تفاوتهایی اساسی در راهبردهای درونی و میان فردیای که «ستارگان» از آن طریق کارشان را پیش میبردند، ظاهر شد. یکی از مهمترین تفاوتها توانایی ایجاد رابطهای صمیمانه با شبکهای از افراد صاحبنظر بود. کارهای افراد برجسته به این دلیل راحتتر پیش میرود که آنان وقت خود را صرف برقراری ارتباط صحیح با افرادی میکنند که ممکن است بتوانند در شرایط سخت به عنوان بخشی از یک گروه غیر رسمی که سریعا در دسترس خواهند بود، برای حل مشکل یا رفع بحران از آنها استفاده کنند.
چگونه می توان هوش هیجانی خود را سنجید؟
با استفاده از آزمون EQ می توانید به راحتی خود را در این زمینه محک بزنید.
شما میتوانید بقیه شاخص ها را از اینجا مطالعه کنید.