توضیح مختصر و علمی در باره eq و اهمیت آن داده خواهد شد.
به رغم افزایش توجه و تمرکز روی هیجانها و هوش هیجانها و هوش هیجانی در بیست سال گذشته، میزان بی اطلاعی عمومی از درک و مدیریت هیجانها بسیار تکان دهنده و شگفت انگیز است. از بین کسانی که آزمایش کردیم فقط ٣٦ درصد می توانستند، به هنگام بروز هیجانها، آنها را به دقت و به طور صحیح شناسایی کنند. یعنی دو سوم از ما معمولاً تحت کنترل و تسلط هیجانهایمان قرار داریم و هنوز در شناسایی آنها و استفاده کردن از آنها به نفع خود ماهر نشده ایم. آگاهی از هیجانها و درک آنها در مدرسه آموزش داده نمی شود. وقتی وارد جامعه و محیط کار می شویم می توانیم بخوانیم، بنویسیم و اطلاعات عمومی و تخصصی بسیار بالایی داریم، اما در مقابل مشکلاتی که با آنها روبه رو خواهیم شد اغلب هیچ مهارتی برای کنترل و مدیریت هیجانهایمان نداریم(هوش هیجانی – مهارت ها و آزمون ها – تراویس برادبری و جین گریوز – ترجمه مهدی گنجی- نشر ساوالان).
توانايی به کارگيری هيجانات يا توليد هيجانها برای تسهيل حل مسئله در کارآيی اعضای گروه نقش مهمی را ايفا مي کند. در واقع بارساد (٢٠٠٠) از دانشکده مديريت ييل در مطالعه ای که راجع به شناخت هيجانی انجام داد، دريافت که گسترش هيجانهای مثبت در داخل گروهها، همکاری و مشارکت اعضای گروه را تسهيل کرده، تعارض را کاهش داده و ميزان کارآيی اعضای گروه را بهبود می بخشد. رايس (١٩٩٩) متخصص آمريکايی در زمينه منابع انسانی، مقياس چند عاملی هوش هيجانی را روی ١٦٤ نفر از کارکنان عادی و ١١ نفر از رهبران اين کارکنان که در يک شرکت بيمه مشغول به کار بودند، اجرا کرد و با اين آزمون به ارزيابی هوش هيجانی آنان پرداخت. همبستگی بين نمره های مربوط به گروه رهبران درآزمون هوش هيجانی با نمره های کارآيی آنان که توسط مديران اداره درجه بندی شده بود (٠/٥١= r) محاسبه شد. همبستگي بين ميانگين نمره هاي گروه در آزمون هوش هيجانی و امتيازبندی مديران از عملکرد آنان در ارائه خدمات به مشتريان (٠/٤٦= r) بود. در اين بررسی، رابطه بين هوش هيجانی و عملکرد پيچيده بود. مثلاً نمره هوش هيجاني بالاتر رهبر گروه که از طريق آزمون هوش هيجاني اندازه گيری شده بود، با امتياز بندی مديران از نظر دقت گروه در رسيدگی به شکايات مشتريان، رابطه منفی (٠/٣٥= r) داشت، در حالی که عملکرد امتيازبندی شده توسط اعضای گروه همبستگی مثبت و نسبتاً بالايی (٠/٥٨ = r) با هوش هيجانی داشت. يک گروه تيم تحقيق استراليايی که توسط «جردن»، «اشانازی»، «هارتل» و «هوپر» (١٩٩٩) رهبری می شد. عملکرد ٤٤ گروه را طی دوره زمانی ٩ هفتهاي مورد بررسي قرار داد. هوش هيجاني اعضاي گروهها با استفاده از يک مقياس خود سنجي که براساس مدل ماير و سالووی طراحی شده بود، اندازه گيری شد. محققان، عملکرد گروههايي که در زمينه هوش هيجاني بالا يا پائين بودند را تحليل کردند. در آغاز مطالعه، عملکرد گروههايی که هوش هيجانی بالايی داشتند. به طور معناداری بيشتر از عملکرد گروههايی بود که هوش هيجانی پائينی داشتند و در پايان هفته نهم، عملکرد هر دو گروه در يک سطح قرار داشت. با توجه به نتايج اين بررسيها و ساير مطالعه ها به نظر می رسد که هوش هيجاني به عنوان يک عامل واسطه ای و سازمان دهنده می تواند موجب بهبود عملکرد گروه شود. زيرا برای گرو ه اين امکان را فراهم می آورد که به طور وسيع وموثر به شکل هماهنگ درآيد. همچنين به نظر می رسد که گروههايی که از نظر هوش هيجانی در حد پايينی قرار دارند، به وقت بيشتری نياز داشته باشند تا نحوه کارکردن موثر را در قابل يک گروه هماهنگ تجربه کنند(منبع: ماهنامه تدبير-سال شانزدهم-شماره ١٦٥).
هوش هیجانی (EQ) شامل شناخت و کنترل هیجان های خود است. به بیانی دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد، به طور موفقیت آمیزی، سه مؤلفۀ هیجان ها را با یکدیگر، تلفیق می کند (مؤلفۀ شناختی، مؤلفۀ فیزیولوژیکی و مؤلفۀ رفتاری).
هوش هیجانی، نقش مؤثری در آرامش انسان دارد. در واقع، این هوش هیجانی است که می تواند هوش عقلانی را به کار گیرد و در جهت مقصودش به پیش ببرد. هوش هیجانی مجموعه ای از مهارتها و شاخص هایی است که منجر به پیامدهای زیر می گردد:
1.شناخت هیجان خود
فرد باید قادر به شناخت و پیش بینی هیجان های خود در موقعیتهای مختلف باشد. شاید این جمله بدیهی به نظر برسد، ولی باید روی آن بیشتر تأمل کنیم. اشخاص زیادی هستند که یا از هیجان های مختلف خود آگاهی ندارند، یا ریشۀ آنها را نمی فهمند.
2. کنترل هیجان خود
شناختن هیجان هایی چون تنفر، عصبانیت، افسردگی، اضطراب، غم و تعداد قابل توجهی هیجان دیگر، به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید آنها را کنترل کنیم. رانندۀ خوب نه تنها جای ترمز ماشین را می شناسد، بلکه به هنگام لزوم آن را در اختیار می گیرد و برآن مسلط است.
3. برانگیختن و به هیجان آوردن خود
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، با اندیشیدن به عواقب احتمالی یک عمل، نسبت به انجام دادن یا ندادن آن عمل، برانگیخته می شوند. این افراد قدرت دارند که اهداف متعالی خود را در ذهن مجسم کنند، برنامه ریزی نمایند و جهت رسیدن به هدفهای موردنظر خود، نیرو صرف کنند. پشتکار و اراده، نشانۀ برانگیخته شدن آنهاست و این کاری است که کمتر از هوش عقلانی بر می آید.
4. شناخت احساسات دیگران
افرادی باهوش هیجانی بالا، معمولاً در لاک خود فرو نمی روند تا اصطلاحاً فقط اسب خود را برانند. آنها با دیگران تعاملات گستردۀ اجتماعی دارند و می توانند دنیا را از منظر دیگران نیز، ببینند. به همین دلایل، این افراد تحمل بالایی دارند.
5. تنظیم روابط با دیگران
پس از شناخت احساسات دیگران، نوبت به روابط با آنها می شود. در اینجا، تعادل و تعامل حرف اول را می زند. افرادی باهوش هیجانی بالا، معمولاً در دوستی ها و روابط بین فردی شان، افراط و تفریط ندارند. آنها از هر فرد انتظاری متناسب با خودش دارند. آنها می دانند که تمام آدمها شخصیت کامل و بی نقص ندارند، به همین دلیل توقع ندارند همۀ افراد همان طور عمل کنند که درست است، یا همان طور عمل کنند که آنها دوست دارند. در واقع، مردم را همان طور که هستند، می پذیرند و اگر تلاشی برای تغییر شخصیت دیگران (با هدف اصلاح آنها) انجام می دهند، توقع ندارند که حتماً به نتیجۀ رضایت بخشی ختم شود. (آزمون های روانشناختی – محمود ساعتچی – کامبیز کامکاری – مهناز عسگریان – نشر ویرایش)
كوپر(Cooper) و سواف(Sawaf) نوشته اند:
اگر نيروی انگيزش هوش در تجارت قرن بيستم آی كيو (IQ) بود، در قرن بيست و يكم، EQ خواهد بود.استفاده از EIبرای تصميمات استخدامی موفقيت ٩٠ درصدی را به همراه دارد.
با وجود اينكه اينگونه ادعاها مبالغه آميزند، نوشته هايی كه به آرامی رو به گسترش هستند حكايت از اهميت داشتن هوش هيجانی در محل كار دارند.برای نمونه، يكی از معدود بررسیهای انجام شده در كشورمان، كه گلپرور و همكارانش روی تعدادی از كاركنان و كارگران اصفهانی انجام دادند، نشان داد از بين مؤلّفه های هوش هيجانی بار ـ آن، خوش بينی، مسئوليتپذيری اجتماعی، خودابرازی، همدلی و تحمّل فشار روانی قادر به پيشبرد شغلی هستند و صرفا خوش بينی، مسئوليت پذيری اجتماعی، خودابرازی و همدلی دارای مسيرهای يك سويه و معنادار با پيشرفت شغلی هستند.
تفاوت های زنان و مردان در هوش هیجانی
ضریب هوشی هیجانی زنان به طور کلی چهار امتیاز بالاتر از ضریب هوش هیجانی مردان است. این تفاوت به اندازۀ کافی زیاد نیست تا چنین حدس زده شود که زنان در استفاده از هیجانها به سود خود معمولاً مهارت بیشتری نشان می دهند. توجه داشته باشید که گفتیم " نشان می دهند" و نگفتیم " دارند". زنان در سه مهارت از چهار مهارت هوش هیجانی امتیاز بیشتری نسبت به مردان به دست می آورند. این سه مهارت خود – مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه است. نمرۀ مردان و زنان در مهارت خود – آگاهی یکسان است. بیشترین اختلاف در مدیریت رابطه است که در آن زنان ١٠ امتیاز بیشتر از مردان به دست می آورند. یکی از واقعیتهایی که نمی توان از روی آمار و ارقام به دست آورد تعبیر و تفسیر است. ما حدس می زنیم که احتمالاً زنان از دوران کودکی هوش هیجانی را تمرین می کنند و آن را به کار می گیرند. بسیاری از بازیهای دختران کوچک، مثل خانه بازی و . . . ، ایجاب می کنند که آنان با هنرپیشه شدن و در واقع " بازی کردن نقشها" به نمایش احساسات و سلیقه های اجتماعی بپردازند. اگر پسران این رفتارها را داشته باشند زیاد مورد تشویق قرار نخواهند گرفت. (هوش هیجانی – مهارت ها و آزمون ها – تراویس برادبری و جین گریوز – ترجمه مهدی گنجی- نشر ساوالان).
هوش هیجانی و موفقیت شغلی
به کارگرفتن هوش هیجانی چه تأثیری بر موفقیت شغلی دارد؟ پاسخ کوتاه این است: خیلی زیاد به کار گرفتن هوش هیجانی روش بسیار خوبی است که انرژی را در یک جهت متمرکز می کند و نتیجۀ بسیار عالی دارد. ما هوش هیجانی را در کنار سی و سه رفتار شغلی مهم آزمایش کردیم و متوجه شدیم که هوش هیجانی، اکثر آنها را در درون خود جای می دهد و جزئی از خودش می کند، از جمله مدیریت زمان، انگیزه، بینش و ارتباط. شما می توانید به شیوه های مختلف از هوش هیجانی، برای بهبود عملکرد شغلی، استفاده کنید. هوش هیجانی آنقدر برای موفقیت ضروری است که ٦٠ درصد عملکرد در همۀ انواع شغلها را شامل می شود. هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیش بینی عملکرد فرد در محیط کار و قوی ترین نیرو برای رهبری و موفقیت است.
پس از مطالعۀ تعداد زیادی افراد در محیط کار متوجه شده ایم، ٩٠ درصد کسانی که عملکرد شغلی عالی دارند هوش هیجانی بسیار بالا نیز دارند. مهارتهای هوش هیجانی باعث پیشرفت رهبری، کار گروهی و خدمات به مشتریان می شود. سازمانهای کاملاً متفاوت مثل لورئال (Loreal) و نیروی هوایی ایالات متحده، با انجام دادن برنامه هایی در زمینۀ مهارتهای هوش هیجانی، میلیونها دلار صرفه جویی کرده اند.
وقتی مردم در خود هوش هیجانی ایجاد می کنند یا آن را بهبود می بخشند عملکردشان نیز بهتر می شود، با یکدیگر بهتر برخورد می کنند و منافع حاصل از کار افزایش می یابد. این کار کمک می کند تا محیطی ایجاد شود که در آن همه برنده اند. ضریب هوشی هیجانی زنان به طور کلی چهار امتیاز بالاتر از ضریب هوش هیجانی مردان است.
لحظات مهم و حساس
شدت و تنوع هیجانهایی که می توانند در طول یک روز خود را نشان دهند بسیار تعجب برانگیز است. یافته های ما نشان می دهند که یک فرد بیدار، در هر ساعت، به طور میانگین ٢٧ هیجان را تجربه می کند. بنابراین، در ١٧ ساعت بیداری در طول روز، از لحظه ای که بیدار می شوید تا لحظه ای که به خواب می روید، حدود ٤٥٦ هیجان خواهید داشت. یعنی بیش از ٣٠٠٠ تجربۀ هیجانی در طول هفته و بیش از ١٥٠٠٠٠ تجربۀ هیجانی در طول سال شما را همراهی می کنند! از بین تمام هیجانهایی که در طول زندگی خود تجربه می کنید، حدود دو میلیون از آنها در ساعات کاری روی می دهند. بنابراین، جای تعجب ندارد که کار کردن با کسانی که هیجانهای خود را بخوبی مدیریت می کنند آسانتر است و اینگونه افراد بیشتر و بهتر می توانند به اهداف خود برسند. (هوش هیجانی – مهارت ها و آزمون ها – تراویس برادبری و جین گریوز – ترجمه مهدی گنجی- نشر ساوالان).
صحبت درباره هوش هیجانی پایان ندارد. دو دهه است که در این زمینه پژوهش ها و مطالعات زیادی صورت گرفته و در ابعاد مختلف زندگی مورد استفاده قرار گرفته است. در جامعه علمی کشور نیز به هوش هیجانی پرداخته شده است و کتاب ها و مقالات و سمینارهای زیادی در مورد آن انتشار و برگزار شده است. در زیر تلاش شده است برخی از کتب منتشر شده در این زمینه به علاقه مندان و بویژه مدیران سازمان و کارشناسان منابع انسانی معرفی گردد.
1- هوش هیجانی و رهبری سازمانی نوشته مارسیا هاکس
2- هوش عاطفی در زندگی روز مره توشته جان مایر
3- آزمون های روان شناختی تالیف محمد ساعتچی
4- کاربرد هوش در قلمرو هیجان نوشته سیروس آقایار- پرویز شریفی درآمدی
درباره اهمیت آزمون هوش هیجانی بار-آن
اکثر دانشمندان مدیریت و روانشناسی معتقدند بیش از ۷۵ درصد موفقيتهای انسانها در کسب و کار و سياست و مسايل ديگر مربوط به هوش هيجانی (EQ) مي شود نه هوش معمولی. درباره هوش هيجانی می توان گفت که بر خلاف هوش معمولی قابل آموزش است. مديران امروزی بايد بالای ۷۵درصد، از هوش هيجانی برخوردار باشند. پژوهش های متعددی نشان می دهد بين هوش هيجاني و خلاقيت ٩٠ درصد همبستگي وجود دارد.
برای دستیابی به موفقیت ما بايد ابتدا هيجانات خود را بشناسيم و سپس هيجانات و احساسات ديگران را مديريت کنيم و هميشه اين را در نظر بگيريم که ٩٥ درصد بشنويم و فقط ٥ درصد به ديگران پيام بدهيم.
هوش هیجانی ترجمه واژه Emotional Intelligence است و در واقع EQ معادل واژه Emotional Quotient یا بهره هوش هیجانی یا هوشبهر هیجانی است. در تعریف EQ آورده شده که مقیاسی از میزان و حدود درجه هوش هیجانی می باشد. EQ، اولین بار توسط بار- آن مطرح شده است.
رشد و توسعه هوش هیجانی افراد را شاداب تر، خشنود تر و موفق تر می سازد، انگیزه افراد را بیشتر و توانایی افراد را برای کنترل استرس افزایش می دهد. همچنین هوش هیجانی بالاتر توانایی کنترل تعارضات با سایر افراد را بهبود داده و کمک می کند افراد با دلگرمی و آسودگی خاطر و نظم و انضباط بیشتری رفتار کرده و فعالیت کنند.
بالا بودن هوش هیجانی به مدیران منابع انسانی نشان می دهد افراد حتی بدون تحصیلات عالی هم می توانند در زندگی و شغل مورد نظر موفق باشند. این شایستگی بویژه در انتخاب پست های مدیریتی و نیازمند رهبری بسیار صاحب اهمیت است. در واقع موفقیت رهبران و مدیران سازمان ها و کسب و کارها در هر نقطه ای از دنیا وابسته به بالا بودن هوش هیجانی ایشان می باشد.
آزمون هوش هیجانی بار - آن که مهمترین ویژگی و علت استفاده از آن در سازمان ها به غیر از دقت آن؛ خوداظهاری و خود گزارشی آن توسط افراد است توسط بار - آن تقریباً در دوره ای بیست ساله طراحی شده است.
چگونه می توان هوش هیجانی خود را سنجید؟
با استفاده از آزمون EQ می توانید به راحتی خود را در این زمینه محک بزنید.
شما میتوانید 15 شایستگی این تست را در "شاخص های هوش هیجانی" مطالعه کنید.