"قدرت عادت" نام کتابی به نویسندگی "چارلز دوهینگ" است که خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شده است. این کتاب که در سال 2012 منتشر شد، برای حدود 62 هفته جزو کتابهای پرفروش لیست نیویورکتایمز بوده و از طرف دانشگاه هاروارد در لیست کتابهای تاثیرگذار برای مدیران قرار گرفته است. این کتاب، از کتابهای مهم مدیریت در جهان است و تا به امروز افراد زیادی از سرتاسر جهان را به خود جذب کرده است. با مطالعهی این کتاب، نخست عادات خوب و بد خود را شناسایی میکنید و سپس خواهید توانست عاداتی را که پیروزی یا شکست در زندگیتان به آن وابسته است، تغییر دهید. "چارلز دوهینگ" به چیزی که بیشتر از همه مسائل به آن تاکید کرده است، چگونگی شکلگیری عادتها، اثرگذاری و اثرپذیری افراد از عادتهای شکل گرفته؛ و کاربردهای آنها است. نویسنده در این کتاب سعی کرده تا چگونگی راهاندازی یک کسبوکار موفق و تغییر مسیر زندگی را به خواننده آموزش دهد. شایان ذکر است که بسیاری از ایدههای مطرح شده در این کتاب در ایران نیز قابلاجرا بوده، بهطوریکه مخاطب با بهرهگیری از ایدههای مطرح شده در آن میتواند مسیر زندگی خود را به سمت موفقیت هدایت کند.
امروزه ثابت شده است که عادت های هر شخص همه چیز زندگی او را میساز و تعیین میکند که آیا یک انسان به موفقیت میرسد یا خیر؟! درواقع حدود ۴۰٪ رفتارهای روزمرهی ما بر اساس عادت و بدون توجه آگاهانه انجام میشوند. در پشت جلد کتاب "قدرت عادت" اینگونه آمده است: «در این کتاب، چارلز دوهینگ به حقیقت اعجابآوری پرداخته است، او میگوید: افراد تنها زمانی موفق میشوند که الگوهایی را که به زندگی انسان شکل میبخشند میشناسند و یاد میگیرند که چگونه آنها را تغییر دهند. این ایده -که شما حقیقتا میتوانید عادات خود را تغیر دهید- موضوع تحقیقات گستردهای در شاخههای مختلف علم ازجمله نورولوژی (عصبشناسی)، روانشناسی و روانشناسی کاربردی بوده است...» در بخشی از کتاب میخوانید: «لیفرا آلن، شرکتکنندهی موردعلاقهی محققان بود. طبق اطلاعات ضبط شده در پروندهاش، سیوچهار سال سن داشت و از شانزدهسالگی به سیگارکشیدن و مشروبنوشیدن روی آورده بود؛ و در طول زندگی همواره با چاقی دستوپنجه نرم میکرد؛ طولانیترین شغلش کمتر از یک سال به طول انجامید. البته امروز وقتی مقابل محققان قرار گرفت، خوشاندام بود و سرزنده با پاهایی قوی از جنس یک دونده و یک دهه جوانتر از عکسهای قدیمیاش به نظر میرسید. در حال حاضر او دیگر مقروض نیست؛ از مشروبات الکلی استفاده نمیکند و مدت سیونه ماه است که در یک شرکت طراحی گرافیک کار میکند. وقتی یکی از پزشکان از او پرسید چه مدت است که سیگار را ترک کردهاید؟ پاسخ داد: تقریبا چهار سال، از آن تاریخ به بعد، شصت پوند وزن کم کردهام، به دو ماراتون روی آوردهام، مدرکم را در مقطع کارشناسی ارشد گرفتهام و خانهای برای خود خریدهام. این پیشرفت برایم بسیار سرنوشتساز بوده است.
در این یادداشت علاوه بر معرفی کتاب قصد دارم مروری اجمالی از این کتاب را با هم بخوانیم تا ما هم بتوانیم از قدرت اعجاب آور این کتاب بهره مند شویم. البته لینک خلاصه دقیق کتاب را در پایین این مطلب آورده ایم.
درباره نویسنده:
چارلز دوهیگ؛ نویسنده و گزارشگر آمریکایی در سال 1974 چشم به جهان گشود، وی از مدرسه کسبوکار هاروارد در رشته MBA فارغالتحصیل شده است.او برای این کتاب موفق به کسب جایزه "پولیتزر" نیویورکتایمز شده است و در حال حاضر به روزنامهنگاری در نیویورکتایمز مشغول است. "دوهیگ" تا به حال در طول فعالیت خود در عرصه نویسندگی دو کتاب تحت عناوین "قدرت عادت" و "باهوشتر، سریعتر" را نوشته است.
کتاب قدرت عادت به سه بخش اصلی تقسیم میشود:
مرور اجمالی کتاب:
چارلز دوهیگ بر این عقیده است که هر عادتی از سه بخش مجزا تشکیل شده است: 1- نشانه، که محرک اولیه است. 2- عمل روتین و همیشگی 3- پاداش! وقتی یک عادت را به این سه بخش تجزیه کنیم؛ میتوانیم آن را کنترل کرده و تغییرش دهیم.
در اصل مغز برای اینکه انرژی کمتری مصرف کند همواره تلاش دارد تا صرفه جویی کند. بهترین مکانیزم صرفه جویی برای مغز "عادت کردن" است. مغز بعد از "عادت کردن" به نوعی به حالت آماده به کار یا استند بای میرود. یعنی بین نشانه و پاداش یک خط ایجاد میکند که بتواند در مدت آن فرایند با عدم کنترل و آنالیز نکردن مسائل به ذخیره انرژی بپردازد. حتما برای شما هم اتفاق افتاده برای رسیدن به جایی راه افتاده اید و بدون اینکه به جزییات دقت کرده باشید، مسیری را طی کرده و به مقصد رسیدید. حتی دقیقا ممکن است ندانید که از کدام طرف رفته اید. به قول معروف حواستان جای دیگری بوده و وقتی به خود آمده اید؛ دریافته اید در مقصد هستید. این همان کاری است که مغز انجام میدهد. یعنی بدون اینکه همه چیز را بررسی کند فعالیتهای رویتن را تکرار و تکرار میکند. رانندگی برایمان تا وقتی سخت است که هنوز به آن عادت نکرده ایم. شاید برای همین میگویند کار نیکو کردن از پر کردن است! چون تکرار باعث ایجاد عادت میشود و این عادت ها هستند که همه چیز را میسازند.
بخش اول یک عادت، نیروی محرکه ای است که در وجود شما قرار دارد و با یک نشانه فعال میشود و به مغز فرمان میدهد که وارد مرحله اتوماتیک نسبت به یک رفتار یا فعالیت خاص شود، بخش دوم، همان زندگی روزمره یا فعالیتی است که همیشه انجام میدهید (انجام کار روتین) و بخش سوم، در واقع حسروانی است که مغز شما به دنبال آن بوده و همواره به یادآوری آن کمک میکند.(پاداش عمل) |
به عنوان مثال: فردی را در نظر بگیرید که گاهی الکل مصرف میکند. این شخص همواره احساس آشفتگی ندارد و وجود نشانه هایی او را به این عمل تشویق میکند. مثلا حضور در مهمانی با خصوصیت خاص! یا همنشینی با فلان دوست! یا رفتن به فلان جا و.... همه این ها میتوانند همان نشانه اولیه باشد، چنین فردی بعد از دیدن نشانه اولیه، به قولی دکمه اش میخورد تا به صورت اتوماتیک به انجام فعالیت بپردازد. در این مثال به خوردن مشروبات الکلی رغبت نشان داده و همین رغبت او را به چنین عملی تشویق میکند، مشروب خوردن در واقع همان فعالیت یا کار روتینی است که در این مواقع انجام میدهد تا به پاداش موردنظر خود که حس بعد از مشروب خوردن است، دست یابد. این حس حتی میتواند یک تایید گرفتن ساده از اطرافیان باشد؛ به خاطر همین شناخت این چرخه مهم است. نویسنده در این کتاب به دنبال آن است که بگوید چنین فردی برای تغییر عادت خود باید یا از نشانه ها دوری کند و یا فعالیت روتین خود را تغییر دهد تا از طریق دیگری بتواند به نتیجه یا پاداش برسد. یعنی در یک عادت، نشانه اگر اتفاق افتاد، مغز دنبال پاداش میگردد؛ پس برای ترک یک عادت علاوه بر دوری از نشانه ها باید فعالیت روتین را تغییر داد. شاید این کار به نظر مشکل باشد اما آموزش آن رسالت اصلی این کتاب است.
در این کتاب مثالهای زیادی از افراد و سازمانهای مختلف آورده شده که موفق شدهاند با تغییر عادات روزانه خود به پیشرفتهای بزرگی دست یابند.
پس در این کتاب با یک حلقه عادت روبرو هستیم. حلقهای که سه المان اصلی دارد: 1- نشانه 2-عمل 3-پاداش تمام کتاب حول این نکته میچرخد که چگونه این حلقهها را تشخیص داده، تحلیل کرده و تغییر دهیم.
این نکته که کتاب، فقط انگیزشی نیست و کاملا به بحثی علمی و دقیق پرداخته بسیار مهم و حائز اهمیت است. البته نویسنده میتوانست کمی از حجم کتاب را کم کند و از بعضی از مثال ها بکاهد. میتوان تنها نقطه ضعف کتاب را در این دانست که در بخشهایی از کتاب، تلاش فراوانی شده تا هر چیزی را در چارچوب عادت و تغییر عادت توضیح داده و تفسیر کند. بسیاری از نکاتی که چارلز در بخش عادتهای سازمانی مطرح میکند، در فضای مدیریت به عنوان فرایندهای سازمانی شناخته شده و اصرار بر اینکه آنها را بر اساس این حلقه تفسیر کنیم، کمی زیرساخت بحث را ضعیف کرده است.
اگر با مطالعه نخستین فصلهای کتاب "قدرت عادت" چارلز دوهیگ، کتاب "قلاب" نوشتهی "نیر ایال" برای شما تداعی شد؛ به یاد داشته باشید که کتاب "قلاب" دو سال بعد از "قدرت عادت" نوشته و منتشر شده است.
ذکر این نکته در آخر خالی از لطف نیست: تلفظ درستِ نام نویسنده، چارلز دوهیگ است. اما در بسیاری از سایتها و مقالات فارسی به شکل چارلز داهیگ نوشته شده است.
در آخر اگر حوصله مطالعه یک کتاب 300 صفحه ای را ندارید به زودی میتوانید در همین سایت، خلاصه دقیقی از کتاب را بخوانید.