در این متن توضیحات کاملی در باره این نظریه خواهید خواند و ارکان آن را برایتان شرح خواهیم داد.
تصمیمگیری درباره انتخاب شغل و رشته، یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین موضوعات در زندگی هر فرد به حساب میآید. امروزه پیچیدگی و دگرگونی دنیای کار، سرعت زیاد رشد تکنولوژی، تقاضاهای روزافزون برای ورود به برخی مشاغل و نیاز به کسب دانش و مهارتها با توجه به تفاوتهای فردی، موجب شده تا این موضوع مورد توجه دانشمندان علم روانشناسی و مشاورهی شغلی قرار بگیرد.
راهنمایی و مشاوره با فعالیتهای فرانک پارسونز در اوایل قرن بیستم برای کمک شغلی به جوانان و تربیت معلمان برای خدمت در سمت مشاوره شغلی بهصورت کلاسیک تاسیس شد. اولین مرکز در زمینهی ارایهی خدمات مشاورهی حرفهای شغلی در بوستون آمریکا به سرپرستی پارسونز احداث شد و اولین کتاب در سال 1909 در زمینهی مشاورهی حرفهای را با نام "انتخاب شغل" به چاپ رساند.
پارسونز سه عامل را برای انتخاب عاقلانهی شغل بیان کرد:
1- شناخت کامل خود (شرایط دورنی) : شخص باید شناخت روشنی از خود و استعداد هایش داشته باشد و علایق و آرزو هایش را بشناسد و امکانات و محدودیت هایش را جدی بگیرد.
2- شناخت محیط اطراف (شرایط بیرونی): شناخت شرایط، امکانات، امکان موفقیت، مزایا، محدودیتها، بیمه، امکانات و چشمانداز رشتههای مختلف شغلی در آن حیطه جغرافیایی
3- ارتباط دو مورد بالا: استدلال صحیح در مورد رابطهی شرایط درونی با بیرونی و انتخاب بهترین گزینه
در این میان از جمله نظریات مهم در زمینهی مشاوره شغلی، نظریهی شغلی – شخصیتی هالند است. نظریه شخصیتهای شغلی و محیطهای کاری هالند، همچون نظریهی سازش شغلی داویس و لافکویست از جمله نظریههای جور بودن "شخص با محیط" به حساب میآید. روانشناسی "شخص – محیط" براساس این فرضیه اساسی رشد یافته است که بین افراد و محیطهای کاریشان ارتباط متقابل وجود دارد و بر روی هم اثر گذارند؛ یعنی افراد بر محیط تاثیر میگذارند و محیط نیز بر افراد. |
نظریهی هالند، نظریهی همخوانی شغل و شخصیت است که هماکنون نیز در مدارس، دانشگاهها، بازار کار و دیگر محیطها مورد استفاده قرار میگیرد و به تازگی آموزش و پرورش ایران به آن توجه نموده است. این نظریه بر اساس دو اصل استوار شده است:
دو اصل مطرح در نظریه هالند:
1- انتخاب شغل و حرفه به نوع شخصیت فرد بستگی دارد و راهی برای ابراز وجود فرد به حساب میآید. 2- انتخاب شغل و حرفه رابطهی مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد. |
به طور مثال حتما در اطرافان دیده ایم که اشخاصی وجود دارند که حاضر نیستند برای درآمد زایی به هرکاری دست بزنند چون آن کار با طرز فکر و ارزش هایشان در تضاد است.
هالند معتقد است که با وجود پیشرفتهای زیاد در علومی همچون آمار، بهترین راه برای پیشبینی شغل مناسب یک فرد، پرسش در مورد ترجیحات شغلی اوست و لذا از طریق مصاحبه میتوان رغبتها و گرایشهای شغلی فرد را سنجید.
هالند، در بررسیهای خود از سال 1970 نشان داد که شخصیت فرد میتواند نقش مهمی در انتخاب شغل و بهطورکلی در زندگی حرفهای او داشته باشد.
شش تیپ شخصیتی هالند: او براساس این نظریه، افراد جامعه را از نظر شخصیتی در یکی از شش تیپ 1- واقعگرا (عمل کننده/ شکارچیان)، 2-جستجوگر (متفکر)، 3- هنری (آفریننده/صنعتگران)، 4- اجتماعی (یاران/شفا دهندگان)، 5- متهور یا جسور(ترغیب کننده/ رهبران) و 6- قراردادی (نگهبانان) طبقهبندی کرد. |
البته او میگوید که هر شخص ترکیبی از این ویژگی ها است و به نوعی بر اساس محیطی که در آن رشد یافته، یک ویژگی در او پرنگ تر و یک ویژگی در او کم رنگ تر است. اگر دقت کرده باشید: در یک محیط هنری، هنرمندان بیشتر رشد پیدا میکنند. پس بر این اساس اگر، الگوی شخصیتی یک فرد و الگوی محیطی او را بدانیم، میتوانیم برخی از نتایج اینگونه جور شدنها را پیشبینی کنیم.
هالند، در این نظریه به سه سوال اساسی زیر ، سعی میکند جواب دهد تا از این طریق نظریهاش را شرح دهد:
1- کدام خصوصیات افراد و محیطها به نتایج حرفهای مثبتی همچون تصمیمات حرفهای رضایتبخش منجر میشود؟
2- کدام خصوصیات افراد و محیطها به تغییر یا ثبات حرفهای در فضای زندگی منجر میشود؟
3- مؤثرترین شیوههایی که انسانها را در ارتباط با علایق شغلی آنها یاری میرسانند، کدامها هستند؟
این نظریه دارای مفروضاتی است که هالند آنها را در چهار اصل زیر توضیح داده است:
1- بیشتر افراد را میتوان به نسبت تشابهاتشان به یکی از شش تیپ شخصیتی تقسیمبندی کرد. این تیپها به عنوان مدلی مناسب برای توصیف فرد به حساب میآیند ولی باید دانست که افراد یک تیپ، خالص نیستند و میتوانند تلفیقی از چند تیپ باشند، ولی یکی از تیپها غلبه بیشتری دارد.
2- محیطها نیز طبق این نظریه به شش مدل طبقهبندی میشوند. نوع مدل محیط براساس مدل غالب افرادی که آن محیط را میسازند، تعیین میگردد. افرادی که در یک محیط دور هم جمع میشوند، محیطی را ایجاد میکنند که منعکسکننده تیپ شخصیتی آنان است.
3- افراد به دنبال پیدا کردن محیطهایی هستند که به آنها اجازه دهد مهارتها و تواناییهای خود را به اجرا بگذارند و قبول مسؤولیت کنند.
4- او معتقد به شکلگیری رفتار به وسیلهی تعامل بین شخصیت و محیط است. یعنی اگر ما تیپ شخصیتی فرد را بدانیم، میتوانیم با بهکارگیری دانستههایمان، درباره نتایج احتمالی مانند انتخاب شغل، تصدی شغلی، موفقیت و رضایت شغلی پیشبینیهایی نماییم.
هالند، چهار ساختار را برای توصیف ارتباط بین تیپهای افراد و محیطهای شغلیشان فرض میکند:
1- همخوانی: نقش محوری را در نظریهی هالند ایفا میکند. همخوانی، به جور شدن یک فرد با محیط برمیگردد. برای مثال، کار کردن یک فرد اجتماعی در محیط جمعی در مقایسه با کار کردن همان فرد در محیط متهور از همخوانی بالاتری برخوردار است. مثلا فکر کنید فردی که دوست دارد به دیگران کمک کند در شغل معلمی میتواند توانا تر باشد تا در شغل مشاور املاک.
2- تمایز: به میزان شناسایی علایق فرد مربوط میشود. زمانی که بین آنچه که فرد دوست دارد و ندارد، تفاوت روشنی برقرار باشد؛ نشاندهندهی آن است که علایق به خوبی از هم متمایز شدهاند.
3- همسانی: انعکاسی از همبستگی درونی علایق فرد است. مثلا یک فرد با علایق هنری و جستجوگر، همسانتر از یک فرد با علایق هنری و قراردادی خواهد بود. به عنوان مثال ویژگی های هنری و جستجو گری باهم هم افزایی بیشتری را دارند. یک شخص هنرمند سعی میکند چهارچوب ها را از بین ببرد تا چیزی جدید پدید آورد اما شخص قرار دادی به چهارچوب ها متعهد است. پس هنری قراردادی تا حدودی همسانی ندارد.
4- هویت: این مفهوم، برآوردی از وضوح و ثبات هویت یک شخص یا هویت یک محیط را فراهم میکند.
هویت شخصی، یعنی داشتن تصویری روشن و ثابت از اهداف، علایق و استعدادهای فردی.
هویت محیطی، زمانی وجود دارد که محیط یا سازمانی با اهداف، وظایف، پاداشهای روشن و متشکل دارد که در فواصل طولانی ثابت میماند.
از این چهار ساختار بالا، علاوه بر توصیف افراد برای توصیف محیط نیز استفاده میشود. او در سال 1970 افراد را به شش تیپ طبقه بندی کرد که میتوانید آن را در "شش تیپ شخصیتی هالند" مطالعه کنید.
اگر در آزمون هالند شرکت نکرده اید، میتوانید از طریق لینک های زیر خود را محک زده و شغل مناسب خود را بیابید.