نحوه لذت بردن از یادگیری: آموزش و یادگیری شاید با هم پیوندی نا گسستنی داشته باشند ولی دو مفهوم مهم و منفک هستند  و باهم به کلی متفاوت اند. نقش یادگیرنده از معلم یا یاد دهنده مطلب به مراتب مهم تر است. یادگیرنده بر اساس اهدافش انگیزه پیدا می‌کند و به دنبال یادگیری مطالب می‌رود، اما گاهی ما به اهمیت یادگیری یک موضوع مثل زبان انگلیسی یا فرانسه را می‌دانیم اما به هزاران دلیل هنوز اندر خم یک کوچه ایم. در این جلسه مطالب خوبی یاد میگیریم تا بتوانیم خود را از این بلاتکلیفی نجات دهیم و بتوانیم از یادگیری مطالب لذت ببریم و با انرژی آنها را دنبال کنیم

گاهی هدف های بزرگی داریم و می‌خواهید مطالب مهمی را یاد بگیریم. فکر می‌کنیم از یادگیری اش هم لذت می‌بریم اما نمی‌دانیم چه گونه شروع کنیم. مثلا من از توصر اینکه یک فیلم را به زبان اصلی ببینم لذت می‌برم ولی وقتی میرم چند تا کلاس ثبت نام می‌کنم، بعد از چند وقت خسته شده و کار را رها می‌کنم، مشکل اصلی کجاست و چه گونه باید به هدفم برسم؟ این درس به سادگی مشکل را حل می‌کند.

آموزش مجازی مثل هر چیز دیگری نقاط قوت و ضعفی دارد که اگر آنها را نشناسیم باعث مکی‌شود نتوانیم به خوبی از آن استفاده کنیم و دچار مشکل شویم. در این قسمت سعی می‌کنیم  با بیان نکاتی مهم، کمک کنیم از آموزش مجازی بهتر استفاده کنید. در این درس به روتین سازی در مطالعه و لذت بردن از این فرآیند روتین هم می‌پردازیم تا بتوانیم به بهترین نتیجه ممکن از مطالعه و یاد گیری برسیم.   درس: انعطاف پذیری موجود در زمان و مکان یادگیری از طریق فضای مجازی باعث می‌شود خیلی وقت ها کنترل اوضا برایمان سخت شود و مدت ها از وقت نکنیم به سراغ یادگیری مطلب برویم. به صورتی که در فیلم توضیح داده شد، استفاده از ترفند روتین سازی که در بحث عادت سازی کاربرد دارد، می‌تواند به راحتی ابن مشکل را حل کند و علاوه بر ایجاد تمرکز بیشتر برای شما و هیا کردن زمینه آموزش از طریق فرآیند شرطی سازی، کمک کند که به صورت مستمر به یادگیری مطالب بپردازید. از تکنیک روتین سازی می‌توان در خود آموزی و درس خواندن و... هم استفاده کرد و به با این روش به یادگیری عمیق تری دست یافت.

موقع یادگیری یک مطلب جدید، همه از نقش تمرین و ممارست حرف می‌زنند و هیچ کس دلیل علمی آن را بیان نمی‌کند. در این جلسه سعی می‌کنیم نگاهی کوتاهی به عملکرد مغز داشته باشیم و بیان کنیم که چرا برای عادت سازی یا ایجاد یک عادت جدید حداقل به بیست و یک روز زمان احتیاج داریم. قانون ده هزار ساعت بیان شده در کتاب استثنایی های مالکوم گلدول را به صورت مختصر توضیح داده و این نکته مهم توضیح داده می‌شود که چرا نویسنده کتاب طرز، کارل دوئک نویسنده و نظریه پرداز حوزه یادگیری تاکید دارد که هیچ وقت نگویید "بلد نیستم." و به جایش از عبارت "هنوز مسیر ادبی اش شکل نگرفته" استفاده کنید و توضیح می‌دهد که با این روش چه معجزه ای شکل خواهد گرفت. در ادامه به تاثیر بالا رفتن سن در یادگیری می‌پردازیم و معنی و نقش استعداد داشتن برای یادگیری را توضیح می‌دهیم و به طور کلی به سوالات متداول این قسمت پاسخ داده خواهد شد.

چقدر باید برای یادگیری یک مطلب یا فن زمان بگذاریم تا بتوانیم از آن به صورت کاربردی استفاه کنیم. مثلا برای یادگیری فلان کار، من باید چقدر زمان بگذارم تا بتوانم از آ« استفاده کنم و با آن شغل پیدا کنم و... این نکات موضوع این درس است. در این جلسه سعی کردیم به سراغ جناب هرمن ابینگهاوس روانشناس مطرح آلمانی رفته و به جایِ توضیحِ منحنیِ فراموشیِ او، بیان ‌کنیم او اولین شخصی بود که درباره نمودار یادگیری حرف هایی  زده است که بعد ها توسط تئودور پاول رایت این موضوع خیلی جدی تر در صنعت هوایی مطرح شد. در این درس فقط کاربرد نمودار یادگیری به زبان ساده توضیح داده می‌شود. با مطالعه و یادگیری این مطالب می‌توانیم با دید بهتری وارد فرآیند یادگیری این موضوع شده و نتیجه بهتری از آن بگیریم.   توضیحات درس خیلی زمان قبل گوشی های هوشمند نبود، اون زمان ها موبایل های نوکیا در ایران بازار اصلی را به خودش اختصاص داده بود و امکانات زیادی نداشت. شاید باورتون نشود که من خودم مجبور بودم برای یک گوشی که هیچ امکاناتی ندارد، یک جزوه بنویسم تا خیلی از افراد بتوانند کار کردن ها با گوشی شان را یاد بگیرند. برای خیلی از اون افراد که سواد انگلیسی درستی نداشتند و تا آن زمان با هیچ وسیله الکترونیکی سر و کار نداشتند تنظیم ساعت گوشی مثل رو به رو شدن با هفت خان دیو بود. شاید امروزه یک بچه چند ساله به راحتی از اپ استور ها برای خودش بازی دانلود میکنه یا بدون نیاز به کمک کسی به تماشای کارتون مورد علاقش در وی او دی ها میپردازه. به حتم این بچه به راحتی در آینده با نرم افزار تو دو لیست کار خواهد کرد که شاید این نرم افزار برای یک پدر بزرگ یا مادر بزرگ بسیار گنگ باشد. پس برای هر شخص، منحنی یادگیری یک مطلب ممکن است با شخص دیگر متفاوت باشد. ممکن است نرم افزار وورد برای من جزو منحنی های یادگیری سریع طبقه بندی شود اما برای شما جزو منحنی های اس طبقه بندی شود، یعنی باید زمانی رو صرف کنید تا از محیط سر در بیارید، بعد یک دفعه پیشرفت خوبی داشته باشید و به دستاور خوبی برسید. به طور کلی طبق ویدیو سه نوع منحنی یادگیری داشتیم، 1-‌ منحنی یادگیری سریع: بدون تلاش اولیه خاصی خیلی سریع با مطلب جدید اخت شده و آن را سریع یاد میگیریم. در این مثال ها ما خیلی سریع به بازدهی میرسیم و بیشتر زمان به جای یادگیری یک مطلب، صرف انجام آن کار خواهد شد. مثلا در نرم افزار دو ایت، من دو دقیقه نرم اقزار یاد میگیرم و ده دقیقه را صرف وارد کردن برنامه روزانه خود در نرم افزار می‌کنم. 2-‌  steep learning یا منحنی اس کرو- مثل یادگیری بازی فیفا یا... که اول باید برای یادگیری موضوع وقت بگذاریرم و بعد به بازدهی خوبی در آن موضوع دست پیدا میکنیم. و مطرح کردیم که بعضی کارها وجود دارد که سقف یادگیری ندارد و ما هر روز می‌توانیم در آن مطالب بیشتری یادبگیریم اما در منحنی یادگیری مطرح نشده است. و در نهایت همانگونه که در ویدیو مطرح شد؛ این موضوع مهم است که منحنی های یادگیری به سختی و آسانی مطالب ربطی ندارد و این دو موضوع از هم مجزا هستند.‌ چقدر باید برای یادگیری یک مطلب یا فن زمان بگذاریم تا بتوانیم از آن به صورت کاربردی استفاه کنیم. مثلا برای یادگیری فلان کار، من باید چقدر زمان بگذارم تا بتوانم از آ« استفاده کنم و با آن شغل پیدا کنم و... این نکات موضوع این درس است. در این جلسه سعی کردیم به سراغ جناب هرمن ابینگهاوس روانشناس مطرح آلمانی رفته و به جایِ توضیحِ منحنیِ فراموشیِ او، بیان ‌کنیم او اولین شخصی بود که درباره نمودار یادگیری حرف هایی  زده است که بعد ها توسط تئودور پاول رایت این موضوع خیلی جدی تر در صنعت هوایی مطرح شد. در این درس فقط کاربرد نمودار یادگیری به زبان ساده توضیح داده می‌شود. با مطالعه و یادگیری این مطالب می‌توانیم با دید بهتری وارد فرآیند یادگیری این موضوع شده و نتیجه بهتری از آن بگیریم.   توضیحات درس خیلی زمان قبل گوشی های هوشمند نبود، اون زمان ها موبایل های نوکیا در ایران بازار اصلی را به خودش اختصاص داده بود و امکانات زیادی نداشت. شاید باورتون نشود که من خودم مجبور بودم برای یک گوشی که هیچ امکاناتی ندارد، یک جزوه بنویسم تا خیلی از افراد بتوانند کار کردن ها با گوشی شان را یاد بگیرند. برای خیلی از اون افراد که سواد انگلیسی درستی نداشتند و تا آن زمان با هیچ وسیله الکترونیکی سر و کار نداشتند تنظیم ساعت گوشی مثل رو به رو شدن با هفت خان دیو بود. شاید امروزه یک بچه چند ساله به راحتی از اپ استور ها برای خودش بازی دانلود میکنه یا بدون نیاز به کمک کسی به تماشای کارتون مورد علاقش در وی او دی ها میپردازه. به حتم این بچه به راحتی در آینده با نرم افزار تو دو لیست کار خواهد کرد که شاید این نرم افزار برای یک پدر بزرگ یا مادر بزرگ بسیار گنگ باشد. پس برای هر شخص، منحنی یادگیری یک مطلب ممکن است با شخص دیگر متفاوت باشد. ممکن است نرم افزار وورد برای من جزو منحنی های یادگیری سریع طبقه بندی شود اما برای شما جزو منحنی های اس طبقه بندی شود، یعنی باید زمانی رو صرف کنید تا از محیط سر در بیارید، بعد یک دفعه پیشرفت خوبی داشته باشید و به دستاور خوبی برسید. به طور کلی طبق ویدیو سه نوع منحنی یادگیری داشتیم، 1-‌ منحنی یادگیری سریع: بدون تلاش اولیه خاصی خیلی سریع با مطلب جدید اخت شده و آن را سریع یاد میگیریم. در این مثال ها ما خیلی سریع به بازدهی میرسیم و بیشتر زمان به جای یادگیری یک مطلب، صرف انجام آن کار خواهد شد. مثلا در نرم افزار دو ایت، من دو دقیقه نرم اقزار یاد میگیرم و ده دقیقه را صرف وارد کردن برنامه روزانه خود در نرم افزار می‌کنم. 2-‌  steep learning یا منحنی اس کرو- مثل یادگیری بازی فیفا یا... که اول باید برای یادگیری موضوع وقت بگذاریرم و بعد به بازدهی خوبی در آن موضوع دست پیدا میکنیم. و مطرح کردیم که بعضی کارها وجود دارد که سقف یادگیری ندارد و ما هر روز می‌توانیم در آن مطالب بیشتری یادبگیریم اما در منحنی یادگیری مطرح نشده است. و در نهایت همانگونه که در ویدیو مطرح شد؛ این موضوع مهم است که منحنی های یادگیری به سختی و آسانی مطالب ربطی ندارد و این دو موضوع از هم مجزا هستند.‌

خیلی از ما عادت داریم در زمان مطالعه کارهای دیگری مثل موسیقی گوش دادن، یا قدم زدن و... را انجام دهیم، خیلی از ما در زمان رانندگی یا آشپزی و.. به پاد کست های آموزشی گوش میدهیم یا به نوعی به مطالعه می‌پردازیم و سعی می‌کنیم مطالب مهمی را یاد بگیریم. اینکه کدام یک از  این کار ها می‌تواند تاثیر گذار باشد و تا چه اندازه به یادگیری ما کمک میکند و کدام یک مضر است، موضع این جلسه ما است.

خیلی از ما بلد نیستیم چه جوری باید بین زمان های مطالعه استراحت کنیم یکی از راه های یادگیری مطالب به صورتی که کمتر دچار فراموشی شوند، توجه به نحوه استراحت کردن و طول بازه زمانی است که به مطالعه مطلب می‌پردازیم، گاهی زمان های زیاد مطالعه، باعث خستگی می‌شود، مثلا خیلی از ما شب امتحان ساعات ها وقت گذاشتیم و طی 10 ساعت کل کتاب را برای امتحان فردا یک شبه خوانده ایم ولی نهایتا با نمره ای پایین توانستیم از آن درس عبور کنیم. در صورتی که اگر این 10 ساعت را درست برنامه ریزی میکردیم شاید می‌شد با صرف کمی وقت بیشتر باعث شویم حجم کمتری از مطالب فراموش شود و در نهایت به نمره بالاتری دست پیدا می‌کردیم. در این جلسه در مورد مدت زمان یک جلسه آموزشی و حد اقل و حد اکثر های آن حرف می‌زنیم.  

وقتی از مهم بودن نقش خودمان به عنوان یادگیرنده حرف می‌زنیم، اصلا منظورمان این نیست که نقش معلم و مدرس مهم نیست. فکر کنید می‌خواهیم به عنوان یک کوهنورد قله اورست یا کی2 را فتح کنیم. کاملا مشخص است که اگر برای این هدف از یک راهنمای خوب که خودش به مسیر آشناست و قبلا توانسته این کوه را فتح کند؛ کمک بگیریم، خیلی راحت تر می‌توانیم به هدفمان برسیم. در ده های اخیر عنوانی به اسم کوچینگ مطرح می‌شود که کوچ ها همان مربیانی هستند که قبلا یک مسیر را طی کرده اند و می‌توانند به دیگران نیز راه را نشان دهند. امروزه باید به نقش معلم ها به عنوان راهنمای مسیر یادگیری نگاه کرد و مشخص است که هرچه راهنمای بهتری داشته باشیم، راحت تر می‌توانیم به مقصود برسیم. گاهی در این مسیر یک راهنما ممکن است فکر کند باید از راه سمت چپی به مسیر ادامه بدیم و یک راهنمای دیگر ممکن است فکر کند مسیر سمت راستی بهتر است. اما هر راهنما مسیر مورد نظر خود را به درستی می‌شناسد. در این درس به اهمیت منبع می‌پردازیم و توضیح می‌دهیم که چرا گاهی بین منابع مختلف تناقض می‌میبینیم و چرا یادگیری از اینستاگرام و تلگرام به تنهایی نمی‌تواند ما را به نتیجه برساند؛ هرچند ممکن است به عنوان سرگرمی به ما کمک کنند تا مطالب مهم را مرور کنیم و با موضاعات مختلف آشنا شویم ولی اگر درست از آنها استفاده نکنیم ممکن است دچار بدفهمی شویم که از نفهمیدن یک مطلب به مراتب عوارض بیشتری دارد.

خیلی وقت ها منابع آموزشی ارزان قیمت خیلی از منابع گرون بهتر و ارزشمند تر هستند. مثلا همیشه یک مدرسه گران قیمت اعیانی، الزاما کیفیت آموزشی خوبی را ارائه نمی‌دهد و ممکن است قیمت بسیار بالای آن به دلیل موقعیت مکانی، غذای خوبی که می‌دهد یا زمین تنیس و چمن مصنوعی داخل حیاط مدرسه است. اما ممکن است معلم های خیلی خوبی نداشته باشد و یک دانش‌آموز در یک مدرسه معمولی با یک معلم خوب بتواند خیلی بهتر مفاهیم ریاضی یا ادبیات را درک کند و با بهره گیری از آن روی حیاط آسفالت، با غذای بد بوفه مدرسه یادگیری عمیق تری را تجربه کند. همیشه کتب ها ارزان ترین منابع آموزشی بودند و مرجع اصلی علم محسوب می‌شوند. ممکن است همه افراد نتوانند به تنهایی کتاب ریاضیات مدرسه را بخوانند و مطالب آن را یادبگیرند و برای یادگیری مطالب آن به معلم نیاز داشته باشند. گاهی مطالب یک کتاب به زبان انگلیسی در رشته مدیریت باید توسط یک مدرس خوب ایرانیزه شود تا بتواند برای یک مدیر در ایران کاربرد داشته باشد. در این بین شبکه های اجتماعی جزو منابع ارزانی هستند که خیلی توصیه نمی‌شوند. گاهی یک دوره آموزشی برای من مناسب است و برای دوست من کارایی ندارد و... در این ویدیو نکات مهمی گفته می‌شود که می‌تواند در انتخاب یک منبع درست به شما کمک کند.   توضیح درس:     وقتی بحث یادگیری از شبکه های اجتماعی مطرح می‌شود، عده ای مثل خود من می‌توانند ادعا کنند که بعضی از مهارت ها، مثل ادیت فیلم، یا نکات ریز زبان انگلیسی را از طریق این فضا آموخته ایم. نکته اصلی اینجاست که من هم، همه این مهارت را از صفر تا صد در فضای مجازی یاد نگرفتم  و برای متخصص شدن نیاز داشتم از یک منبع خوب و قابل اعتماد استفاده کنم. از شبکه های اجتماعی فقط می‌شود به عنوان یک سرگرمی استفاده کرد؛ سرگرمی که با هدف ها یمان هم راستا است؛ مثلا من خودم پیج شخصی "ست گودین" نویسنده مطرح را دنبال می‌کنم تا یکم در فضای غیر رسمی تر با عقایدش آشنا شوم. پیج "ست گودین" یا پیج "دانشگاه کسب و کار دانشگاه هاروارد"، هرچقدر هم مطالب خوبی را به اشتراک بگذارند باز هم جای کتب یا نشریه دانشگاه هاروارد و مقالات آن را نمی‌گیرد و نمی‌توانند به عنوان یک منبع عالی برای یادگیری یک شغل و مهارت استفاده شوند.  بهتراست برای یادگیری، به جای استفاده از شبکه های اجتماعی، از ویدیو های آموزشی سایت All41 یا هر جای دیگر در بستر اینترنت استفاده کنیم. می‌توانیم  به سخنرانی های تد گوش دهیم یا سری به ویدیو های یوتویب و.. بزنیم و فقط کاربرد از شبکه های اجتماعی را به سرگرمی و مرور مطالب و مطلع شدن از اخبار محدود کنیم.

خیلی ها دوست دارند به یک انسان رونسانسی تبدیل شوند. انسان رونسانسی آدمی است که اطلاعات زیادی دارد و همه چیز را به درستی می‌داند؛ مثلا به داوینچی دقت کنید. این هنرمند بزرگ ایتالیایی مخترع مسلسل و تلمبه بوده و برای برطرف کردن عطش کنجکاوی‌اش، مرده‌ها را کالبدشکافی می‌کرده است.  نقاشی معروف او از جنین در رحم مادر هنوز هم شگفت انگیز است. او اولین فردی بود که علت آبی بودن رنگ آسمان را توضیح داد. مقالات داوینچی شامل اختراعات  زیادی در همه زمینه ها است که تعدادی از آن ساخته شده و خیلی هاشان در دفترچه داوینچی به صورت طرح باقی مانده است. آلات موسیقی، پمپ‌های هیدرولیک، توپ‌های بخار، سپرهایی خاص، نبردبان آتشنشانی، چتر نجات، بمب خوشه ای، ماشین پرواز، لباس غواصی، ارابه خودرو یا خودروی زرهی، پل متحرک، هلی کوپتر، بادسنج، بازوی روباتیک و ... از طرح های او است. تقریباً اکثر ابداعات و اختراعاتی که بعد از انقلاب صنعتی، دنیای مدرن را شکل دادند، چند قرن زودتر به ذهن داوینچی رسیده بودند. حتی رد ماشین های خودران امروزی را می‌توان در طرح های داوینچی یافت. داوینچی اولین فردی بود که متوجه شد سال‌های عمر هر درخت معادل تعداد حلقه‌هایی است که در مقطع افقی تنه آن پدید آمده است. او اولین کسی بود که اندام‌های بدن انسان را با برش مقطع طراحی کرد و... جالب است بدانید که داوینچیِ نقاش، در چنگ‌نوازی هم چیره‌دست بوده است و اولین‌ بار به دربار میلان به ‌عنوان یک موسیقی دان معرفی شد‌، نه یک نقاش! اما در دوران جدید با توجه به پیشرفت علم و افزایش دانش در حوزه های مختلف متخصص شدن در این همه رشته شاید کار غیر ممکنی باشد. به عنوان مثال می‌گویند: حجم دانش در بعضی از رشته ها  به صورت متوسط هر سه سال دو برابر می‌شود. با این اوصاف اگر خیلی تلاش کنیم شاید بتوانیم حداکثر در دو یا سه رشته تخصص پیدا کنیم و نگاهی گذرا بر رشته های دیگر داشته باشیم. بعضی ها برای درک یادگیری یک تخصص مدل "v" انگلیسی را مطرح می‌کنند. در مدل v شما باید در یک تخصص عمیق شوید و بر دیگر مطالب نگاهی کلی داشته باشید. حتما عبارت معروف چاهی به عمق یک کیلوتر را شنیده اید. نوک v یک چاه عمیق است و بال های آن اطلاعات سطحی است که از رشته های دیگر به دست آورده اید. عده ای مدل w را پیشنهاد می‌دهند، یعنی دو تخصص پیدا کنید و دوچاه عمیق حفر کنید که خودش کار بسیار دشواری است و بر دیگر موارد نگاه سطحی داشته باشید و... ا ما یادگیری های سطحی هم نباید کاملا پراکنده و بی ربط باشند. انتخاب حوزه های "یادگیری سطحی و گذرا" و انتخاب یک یا دو "تخصص"،  اصول مخصوص به خود را دارد. اگر قرر است چیز های مختلفی یاد بگیریم چه به صورت عمیق یا سطحی، باید قواعدی را رعایت کنیم تا بتوانیم از آموخته هامان بهره بیشتری ببریم تا موثر تر از آنها استفاده کنیم. در این درس به یادگیری این قواعد می‌پردازیم.     متن درس: به حرف w دقت کنید. ما دو تا تخصص داریم اما این تخصص ها بهتر است هم جهت باشند و و موارد مشترکشان را هم باهم بلد باشیم و آنها را به هم پیوند بزنیم. در مرحله بعد موارد مرتبط با آنها را در اولویت قرار دهیم و به طور کلی سعی کنیم هرچیزی را که یاد می‌گیریم تا حدی، هم جهت با هم باشند؛ یا سعی کنیم موارد مشترک آن ها با هم را پیدا کنیم. اینگونه می‌توان بهتر مطالب را یادگرفت و در کنار هم از آنها استفاده کرد. به آقای داوینچی دقت کنید. از دانش نقاشی خود بهره برد و در کالبد شکافی و طراحی جنین در شکم مادر از آن استفاده کرد. سعی کرد برای همه طرح های مهندسی خود اسکیس هایی بزند و... یعنی با هم افزایی تخصص های مختلف خود با هم توانست نگاه ویژه تری را به دنیای عرضه کند. شاید به ظاهر کالبد شکافی و نقاشی نقاط مشترک نداشته باشند اما داوینچی به گونه ای دیگر فکر می‎کرد.

همه ی ما دلمان می‌‌خواهد حداقل در یک رشته خاص متخصص و اهل فن شویم، اما متخصص شدن در یک رشته جدا از همه خوبی هایی که دارد، ممکن است مانند یک سد محکم جلوی ما را برای یادگیری مطالب جدید بگیرد. اگر نمی‌دانید چگونه؟ این درس حتما برایتان مفید است.  شخصی که مطالب جدید تری  یاد نگیرد دچار رکود شده و اگر پس رفت نکند، درجا خواهد زد. حالا تکلیف چیست؟ باید برای حل این مشکل چه کاری انجام داد؟ در این جلسه به مشکلاتی که برای یک متخصص پیش ‌میآید می‌پردازیم و راه حل آن را بیان می‌کنیم.

در یادگیری فعالانه، از ما می‌خواهند که با چند سوال به سراغ یادگیری یک مطلب برویم. مثلا در کتاب "چگونه یک کتاب را بخوانیم؟" (این کتاب را در جلسات آینده توضیح می‌دهیم) تاکید نویسنده بر این است که با چند سول سراغ کتاب برویم. حتی اگر یادتون باشد زمان مدرسه هم معلم های خوب قبل از تدریس یک مطلب، چند سوال مطرح میکردند تا ذهن ما درگیر شود. اما چرا؟ چند لحظه به جواب این سوال فکر کنید و بعد فیلم این جلسه را ببینید. در این جلسه نکات جالبی را با هم مرور می‌کنیم.

تا الان شنیدین که میگن از طبیعت میشه خیلی چیز ها رو یاد گرفت؟ من فکر میکنم کسی می‌توه از طبیعت یا محیط و اتفاقات اطرافش مطالب مهمی یاد بگیره که یادگیری تطبیقی رو بلد باشد. یادگیری تطبیقی جز مطالب بسیار مهمی است که اگر آن را یادبگیریم، شاه کلید یادگیر را مال خود کرده ایم. یک استاد بزرگ برای خودمان یافته ایم که می‌توانیم خیلی از مشکلات زندگی را با راهنمایی آن حل کنیم. فقط دقت کنید وقتی در مورد تاریخ تطبیقی هنر حرف میزنیم یا بررسی تطبیقی یک مفهوم، منظورمان این است که یک مفهوم را از دو زاویه دید متفاوت به صورت مقایسه ای بررسی کنیم یا یک دوره زمانی را از لحاظ اتفاقات هنری در دو جای مختلف جهان بررسی کنیم. مثلا ببینیم در موقع رونسانس اروپا چه اتفاقاتی در ایران افتاده است و... اما منظورمان در یادگیری تطبیقی یکم متفاوت است هرچند همه این مفاهیم بر اساس واژه "تطبیق" ایجاد شده اند و ریشه هایی یکسان دارند. دیدن این جلسه را به هیچ عنوان از دست ندهید.

در تعریف یادگیری تطبیقی گفتیم که توجه به شباهت ها بی نهایت مهم است. اگر درس تعریف یادگیری تطبیقی را ندیده اید حتما قبل از تماشای ویدیو این جلسه آن را نگاه کنید و بعد به سراغ این درس بیایید. خیلی وقت ها، موقع آموزش یک مطلب به افراد مختلف به این نکته بر خورد کردم که آن شخص فکر می‌کند که این مفهوم در رشته، سازمان یا شهر او کارایی ندارد و به همین دلیل از خیر آن میگذرد و آن نکته را نادیده می‌گیرد. اما آیا واقعا آن نکته کارایی لازم را نداشته است؟ در این درس می‌خواهیم یاد بگیریم که با این قبیل نکات چه باید بکنیم؟ در این درس فرق بین داده خام، اطلاعات و دانش گفته می‌شود و یاد میگیریم با اطلاعات یا داده های خام چگونه باید رفتار کنیم تا بتوانیم به به صورت کاربردی از آنها استفاده کنیم.   توضیحات درس: وقتی یک نکته را می‌شنویم آن نکته جزو اطلاعات خام ما محسوب می‌شود. باید آن را به وسیطه دانسته های قبلی مان و دیگر اطلاعات مرتبط تحلیل کنیم که به خروجی آن اطلاعات می‌گویند. با ارتباط دادن این اطلاعات با اطلاعاتی که قبلی مان، بر روی یک موضوع احاطه پیدا میکنیم و یک دانش یکپارچه نسبت به یک موضوع پیدا می‌کنیم. حالا ما همه از تمام جوانب آن نکته را تحلیل کرده ایم و به صورت یکپارچه با دانسته های قبلی مان درآمده است. مثلا من یک نکته فروش یاد می‌گیرم. بعد به نوع کسب و کارم فکر می‌کنم که این نکته چه جوری می‌تواند برای من کاراریی داشته باشد. مثلا اگر در مورد بسته بندی محصول مطلبی را یاد گرفتم و کار من تعویض روغن ماشین است. در وحله اول نگویم که در تعویض روغنی بسته بندی معنا ندارد و موضوع را نادیده بگیرم. به این فکر کنم که در کار من، با توجه به مشتریان و ماشین هایی که می‌آیند چه گونه می‌توانم از نکات مثبت بسته بندی خوب استفاه کنم. مثلا شاید بتوان برای دیزاین آن کارت های کوچکی که اطلاعات خدمات ارائه شده به ماشین ها از قبیل تاریخ یا کیلومتر تعویض روغن و... رویش ثبت می‌شود فکر دیگری کرد. حالا به تاثیرات آن فکر کنم. ببینم آیا با توجه به شناخت من از مشتری هایم، آیا این کارت های جدید می‌تواند مفید باشد یا حتی ممکن است تاثیر منفی هم داشته باشد و به همین صورت ادامه دهم. دقیقا این کار باعث می‌شود من آن نکته یادگرفته شده در باره فروش را شخصی سازی کنم و با توجه به کسب و کارم به آن نگاه کنم و در نهایت تصمیم بگیرم از آن استفاده کنم یا خیر. خواندن کتاب، مطالعه هر درس سایت all41  و... هم همین قدر زمان بر است؛ پس یادگیری باید با سرعت کند انجام شود تا به نتیجه بهتری منجر گردد.

یادمه خیلی زمنان قبل به این نتیجه رسیدم که به جای اینکه برم کلی وقت صرف کنم و یک کتاب رو از اول تا اخر بخوانم، برم سراغ خلاصه کتابش و به راحتی توی چند صفحه تمام مطالبش رو یاد بگیرم. البته الان اعقاد دارم خلاصه کتاب ها هنوز خوبند ولی باید باید اصل خیلی از کتاب ها را خواند و برای کتاب های خوب، خلاصه کتاب به هیچ وجه کارایی ندارد. فکر کنید من بگم خلاصه همه کتب آسمانی این است که آدم خوبی باشید، به کسی تجاوز نکنید، دروغ نگویید و شرک نورزید و... این از همون جاهاست که خلاصه کتاب کارایی ندارد و باید تک تک کتب آسمانی را خواند تا به تفاوت هاشون و نوع نگاهشون و ظرافت هاشون پی ببریم. تند خوانی هم مثل خلاصه کتاب ها کاربرد هایی دارد که اگر آن را بلد باشیم بسیار کمک کننده است. در این درس به موضوعاتی مثل تندخوانی، خلاصه کتاب ها و کاربرد آنها و روش های یادگیری با سرعت پایین نگاهی می‌اندازیم و سعی میکنیم حیطه هر موضوع را به روشنی توضیح دهیم. گاهی توقع داریم تندخوانی هم برای یک دانش‌آموز پشت کنکوری هم جواب دهد. گاهی یک رمان را با سرعت کتاب "قوی سیاه" می‌خوانیم و بعد به اشتباه فکر می‌کنیم که کتاب "قوی سیاه" و به طبع آن "نسیم طالب" نویسنده ای نیست که بشود زیاد از او کتاب خواند. وقتی اسم کتاب های سخت وسط می‌آید، یعنی همان مطالبی که از سطح ما بالاتر اند و باید برای یادگیریشان زحمت بکشیم و زمان صرف کنیم، شاید تند خوانی جایگاهش را از دست می‌دهد. در درس قبل مقدماتی را مطرح کردیم و در این درس به ادامه مبحث می‌پردازیم.

وقتی اسم یادگیری میاد وسط، اکثرا فکر می‌کنیم منظور خواندن یک عالمه کتاب و جزه و... است. یا باید چند تا کلاس خوب بریم تا بتوانیم یک موضوع را به بهترین شکل یاد بگریم. با همین فرمان خیلی از کلاس ها رو شرکت می‌کنیم و بعد از چند وقت می‌بینیم هیچ اتفاقی در مسیر زندگی مان نیافتاده و پیشرفتی نکرده ایم. واقعیت این است که مهمترین قسمت یادگیری تمرین کردن و به عمل درآوردن چیزهایی است که یاد می‌گیریم؛ اما چگونه؟ در این درس با مثال هایی اهمیت این موضوع توضیح داده شده و روش اجرایی کردن آموخته ها را می‌آموزیم. با مفهوم نقشه اقدام آشنا شده و می‌فهمیم چرا گاهی نمی‌توانیم یک کار را بدون نقص به عمل تبدیل کنیم. با انواع مدرس علمی و بازاری آشنا شده و کلی چیز جدید در باره انتخاب مدرس یاد می‌گیریم. در این راه، یکی از بزرگترین سختی هایی که در به عمل درآوردن آموخته ها و تغییر عادت های قدیمی مان وجود دارد، عکس العمل اطرافیانمان است. در این درس به این جنبه از موضوع هم می‎پردازیم تا بتوانید با چشم هایی باز تر وارد مسیر شوید.

یادگیری پازلی در اصل یک یادگیری تطبیقی از پازل سازی یا پازل چیدن است. در یادگیری تطبیقی، فهمیدیم با توجه و دقت به شباهت های هر موضوع، می‌توانیم  از محیط اطرافمان یاد بگیریم. در این درس می‌خواهیم از پازل سازی در یادگیری استفاده کنیم. تا الان به شباهت های پازل سازی و یادگیری دقت کرده اید. قبل از شروع درس، کمی به این موضوع فکر کنید و ببینید از پازل چیدن چه مطالبی را می‌توانید یاد بگیرید. موضوعات مدنظر خود را بنویسید و بعد به تماشای فیلم این جلسه بنشینید. با اینکار یکبار یادگیری تطبیقی را در عمل انجام داده اید و در نهایت با دیدن فیلم می‌بینید چقدر مسیر را درست رفته اید. اگر نکته ای به ذهن تان رسیده بود که مدرس به آن نپرداخته بود، برای تکمیل شدن درس آن نکته را در کامنت های درس بنویسید.

مفهوم چانک لرنینگ یا یادگیری قطعه قطعه، با یادگیری پراکنده بسیار متفاوت است. خیلی از دوستان این دو واژه را به جای هم استفاده می‌کنند و از مفهوم چانک لرنینگ غافل می‌شوند. با توجه به اینکه در درس قبل در مورد پازل و قطعه های پازل حرف زدیم، برای اینکه، این دو مفهوم را باهم اشتباه نگیرید؛ در این درس به ارائه توضیحاتی در مورد آن می‌پردازیم و با چند مثال  مطالبی که گفته شده را تکمیل می‌کنیم. یادگیری قطعه های پراکنده را بررسی کرده و در باره آن بیشتر توضیح می‌دهیم. با مفهوم خوشه های یادگیری آشنا شده و درنهایت چند وجهی بودن در یادگیری را بررسی می‌کنیم. قبل از شروع درس باید بگویم که این چند وجهی بودن، در بعضی از کتاب ها مثل کتاب " چگونه یک کتاب را بخوانیم؟" تحت عنوان یادگیری تطبیقی مطرح شده است. اما در این دوره آموزشی، همانگونه که دیدید ما مفهوم یادگیری تطبیقی را به معنی دیگری مطرح کردیم و برای اشتباه نشدن این دو مفهوم با هم، از واژه یادگیری چند وجهی بهره بردیم و در نهایت مقهوم یادگیری عمیق را به سادگی توضیح داده و اثراتش را بیان می‌کنیم. امیدوارم بعد از دیدن ویدیو این جلسه درک کاملی از موضوع پیدا کنید.

در این قسمت به تاثیر میزان یادگیری بر اعتماد بنفس صحبت کرده و "اثر دانینگ کروگر" را توضیح می‌دهیم. در نهایت به جمله معروف علم بهتر است یا ثروت پرداخته و توضیح می‌دهیم نقش یادگیری در تولید ثروت چیست؟ و اگر می‌خواهیمن ثروتمند شویم آیا باز هم باید به مطالعه و یادگیری بپردازیم یاخیر؟ حتما این جلسه را ببینید و بعد از مشاهده ویدیو جلسه نظر خود را در قسمت تمرینات درس بیان کنید.

این درس خیلی جنبه کاربردی ندارد و به معنی یادگیری می‌پردازد. در این درس خواستیم علاوه بر مطرح کردن معنای یادگیری توجه شما را به اهمیت خوانش تئوری ها جلب کنیم و توضیحاتی در باره تئوری و کلاسیک خوانی دهیم. همراهمان باشید. درس یادیگری یعنی ایجاد یک تغییر نسبتا پایدار در رفتار، حس، بینش یا نگرشمان که در طی یک روند با گذشت زمان اتفاق می‌افتد. دقت کنید که ایجاد تغییر بسیار مهم است و اگر ما یک مطلب در مورد یک موضوع بخوانیم و نتواتینم آن را به یک رفتار یا نگرش و... تبدیل کنیم، ما فقط از آن موضوع اطلاع پیدا کرده ایم و یادگیری عمق اتفاق نیافتاده است. مثلا  کسی مدیریت خشم را یادگرفته که در موقعیت های عضبانیت بتواند خشم خود را کنترل کند در غیر اینصورت یادگیری اتفاق نیافتاده است . فقط با متد های کنترل خشم آشنا شده است. اگر این تغییر ایجاد شده پایدا نباشد، یعنی یک بار اتفاق بیافتد و یک بار اتفاق نیافتد، مثل دانش‌آموزشی که یک بار مسائل ریاضی را درست و بار دیگر غلط حل می‌کند، آن موضوع درست یاد گرفته نشده است و برای به ریدن به پایداری نیاز به تلاش و تمرین و ممارست دارد.

خیلی از ما، موقع مطالعه، یک مداد یا ماژیک هایلات به دست میگیریم و مطالب مهم را هنگام مطالعه مشخص می‌کنیم. این کار، کار بسیار خوبی است اما نمی‌تواند جایگزین یادداشت برداری شود. در این درس می‌فهمیم چرا هایلایت کردن مطالب مهم در زمان مطالعه مفید است و درک می‌کنیم چرا نمی‌تواند جای یادداشت برداری را بگیرد. با روند ذهنیِ یادداشت برداری آشنا شده و  مکانیزم آن را می‌فهمیم. خیلی از دوستان با حرارت خاصی توضیح می‌دهند که در مطالعه برای امتحانات مهم مثل کنکور، نظام مهندسی و... به جای یادداشت برداری می‌توان از کتب یا جزوه های فلان شخص یا انتشارات استفاده کرد و خیلی سریع تر یک عالمه یادداشت تر و تمیز تایپ شده مرتب به دست بیاریم. خیی از ما هم ممکنه دلمان بخواهد مثلا یادداشت های نفر اول کنکور را بخریم یا جزوه و پاورپوینت استادمان را بگیریم تا به نتیجه بهتری برسیم. در این درس به این مسئله هم می‌پردازیم؛ و جایگاه هر کدام را به تفصیل توضیح می‌دهیم.

به طور کلی همه فکر می‌کنند که زمان یادداشت برداری دقیقا با باز شدن کتاب یا پخش شدن فیلم آموزشی شروع شده و با پایان مطالعه، به اتمام می‌رسد. یعنی برای یادداشت برداری، کتاب را باز می‌کنیم و قلم رو به دست می‌گیریم و وقتی مطالعه مان تمام شد قلم را زمین می‌گذاریم و تمام. اما پروسه یادداشت برداری قبل از باز کردن کتاب شروع شده و بعد از بستن کتاب هنوز ادامه دارد. در این درس به این موضوع میپردازیم.

برای یادداشت برداری، خیلی ها کامپیوتر و تبلت یا نرم افزار های موبایلی را به کاغذ ترجیح می‌دهند. بعضی ها هم تاکید بر استفاده از قلم و کاغذ دارند. در این درس به تفاوت این دو ابزار نگاهی می‌اندازیم و در نهایت  با فرق اساسی این دو ابزار آشنا می‌شویم و یاد میگیرم برای بالا بردن بهره وری یاداشت هایمان، اول چگونه کاغذ را درست ساختار بندی کنیم و تقسیمات آن را توضیح می‌دهیم.

از قدیم برای نوشتن جزوه ها و یادداشت های درسی، از خودکارهای رنگی استفاه می‌کردیم و بچه درس خوان ها همیشه چند رنگ خودکار یا مداد همراه خود داشتند. اگر یادتان باشد مداد قرمز در سال اول دبستان همیشه جزو مداد های مورد علاقه مان بود. اما واقعا جدا از زیبا سازی جزوه ها، استفاده از رنگ ها چه تاثیرات دیگری دارد و اصول استفاده از رنگ در یادداشت برداری چیست؟ عبارت کالر کدینگ (COLOR CODING) یا کد گذاری متن با رنگ به چه معنا است؟ در این جلسه این موضوع را بررسی می‎کنیم.

گاهی ما فقط با یک یا دو رنگ شروع به یادداشت برداری می‌کنیم ولی برای کد گذاری بر روی یادداشت، به جای استفاده از رنگ سراغ علامت‌ها می‌رویم. این کار کمک می‌کند از تعداد رنگ کمتری استفاده کنیم یا دسته بندی بهتری را ارائه دهیم. در این درس علامت گذاری یادداشت ها به تفصیل توضیح داده می‌شود.

یادداشت برداری روش های مختلفی دارد که همگی سعی میکنند به شما کمک کنند تا راحت تر مطالب را جمع آوری کنید. این شما هستید که باید با انواع روش ها آشنا شده و سبک خود را انتخاب کنید. در این میان کشیدن یک شکل گرافیکی به اسم کشیدن درخت دانش یا درخت اطلاعات بسیار توصیه می‌شود که باعث می‌شود ما مجبور شویم مطالب را به صورت کامل از کل به جز دسته بندی کنیم و همه مطالب را در یک شکل گرافیکی رسم کنیم. این کار بسیار به یادگیری مطالب کمک می‎کند اما کشیدن این درخت ها انواع و اقسام دارد که به اشکال و اسامی مختلف مثل تیغ ماهی و ... معروف هستند، در ابن درس روش آت لاین و کورنل در یادداشت برداری را بررسی می‌کنیم و  اصول اولیه رسم درخت را توضیح دهیم. روش کورنل در یادداشت برداری یکی از روش های مطرح و معروف است و کاربرد زیادی داشته و کمک زیادی به شما خواهد کرد.

تونی بوزان روشی را در دوران جدید به اسم "نقشه ذهنی" مطرح کرد و ادعا داشت که این روش یادگیری را متحول خواهد کرد. کتاب نقشه ذهنی را نوشت و توضیح داد که این روش چگونه به شما کمک می‌کند تا مطالب را خیلی عمیق تر یاد بگیرید. در این درس به توضیح روش نقشه ذهنی می‌پردازیم و فرق نقشه ذهنی و درخت دانش را توضیح داده و مطالب خوبی را یاد خواهیم گرفت.

جزف دی نواک  اعتقاد داشت نقشه مفهومی ابزار ساده سازی برای یادگیری بهتر مطالب است. تا الان رسم انواع درخت دانش و نقشه ذهنی را بررسی کردیم و در این جلسه می‌خواهیم به رسم نقشه مفهومی بپردازیم. نقشه مفهومی به نوعی کامل شده نقشه ذهنی است و رسم کردن آن به یادگیری عمیق مطالب کمک می‌کند. کسی که یم موضوع را کامل فهمیده می‌تواند نقشه مفهومی رسم کند که این خود نیاز دارد شما از سطح به خاطر سپاری یا حفظ کردن مطالب عبور کرده و به سطح فهمیدن، تجزیه و تحلیل و تطبیق مطالب باهم برسید. اگر در موقع رسم نقشه مفهومی با مشکل مو اجه شدید، شاید مجبور شوید چندین و چند بار به مطالب یادگرفته شده رجوع کنید و این باعث می‌شود هیچ موضوعی از قلم نیافتد و همه چیز به صورت درست سر جای خود قرار بگیرد. در این درس اصول اولیه رسم نقشه مفهومی به صورت ساده و کاربردی توضیح داده می‌شود.